نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 19 صفحه : 185
ما فوق
استبرق است (مثلا حرير است يعنى جامهاى ابريشمين ريزبافت)[1].
(وَ جَنَى الْجَنَّتَيْنِ دانٍ)- كلمه جنى به معناى
ميوه رسيدهاى است كه وقت چيدنش شده باشد، و كلمه دان (كه در اصل دانى
بوده) اسم فاعل از مصدر دنو - با ضمه دال و نون و تشديد واو- است، كه
به معناى نزديكى است، پس دانى يعنى نزديك، و معناى جمله اين است كه ميوههاى چيدنى
درختان بهشتى نزديك و در دسترس است.
(فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ ...) ضمير جمع مؤنث به فراشها بر
مىگردد، و معنايش اين است كه: در آن بسترها همسرانى چنين و چنان هستند. بعضى[2]
هم احتمال دادهاند ضمير مذكور به جنان يعنى جنتها برگردد، هر چند كلمه جنان قبلا
در سخن نيامده بود، ولى وقتى براى هر يك از اولياى خدا دو تا جنت باشد، قهرا در
آخرت جنتهاى بسيارى خواهد بود، پس به اين قرينه مىشود ضمير جمع به آن برگردانيد،
و كلمه طرف به معناى كاسه چشم است، و مراد از كوتاهى طرف
اين است كه: همسران بهشتى به شوهران خود اكتفاء مىكنند، و چشم داشتى به ديگران
ندارند.
(لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ)-
كلمه طمث كه فعل لم يطمث از آن مشتق شده، به معناى ازاله
بكارت و نكاحى است كه با خونريزى همراه باشد.
و
معناى آيه اين است كه: حوريان بهشتى دست نخوردهاند، و قبل از همسران هيچ جن و
انسى ازاله بكارت از ايشان نكرده.
(كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ) همسران
نامبرده در صفاى رنگ و بهاء و تلألؤ چون ياقوت و مرجانند، (لبها چون ياقوت و چهره
چون مرجان).
(هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ) اين
استفهام انكارى است، و مىخواهد احسانى را كه خدا با دادن دو بهشت به اولياى خود
كرده بود و نعمتهاى گوناگونى كه در آن بهشتها قرار داده بود تعليل كند، و
بفرمايد علت اين احسانها آن بود كه ايشان نيز اهل احسان بودند، يعنى با ترس از
مقام پروردگارشان هر چه مىكردند احسان بود.