responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 489

چون بنا بر وجه شما سخن از مذمت تفاخر به حسب و نسب در بين نمى‌آيد، شما مى‌گوييد:

آيه در صدد الغاء مطلق تفاضل است. ولى ممكن است به اين معترض گفته شود كه: اختلاف در انساب هم يكى از مصاديق اختلاف طبقاتى است، و بناى وجه بالا بر اين اساس است كه مى‌گويد آيه در صدد نفى اختلاف طبقاتى به تمامى مصاديق آن است، و هم چنان كه ممكن است تفاخر به انساب را نفى و مذمت كنيم، به اين دليل كه همه انساب و دودمانها منتهى به يك مرد و زن مى‌شوند، و تمامى مردم در اين پدر و مادر شريكند. همچنين ممكن است همين مطلب را نفى و مذمت بكنيم به اين دليل كه هر انسانى متولد از دو انسان مى‌شود، و همه مردم در اين جهت شريكند.

ولى حق مطلب اين است كه جمله‌(وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ) اگر بگوييم ظهور در مذمت تفاخر به خصوص انساب دارد، وجه اول وجيه‌تر است، و گر نه وجه دوم بهتر است، چون عمومى‌تر است.

[توضيح اينكه تقوا تنها كرامت و امتياز حقيقى است‌(إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ)]

(إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ)- اين جمله مطلب تازه‌اى را بيان مى‌كند، و آن عبارت از اين است كه چه چيزى نزد خدا احترام و ارزش دارد. تا قبل از اين جمله مى‌فرمود:

مردم از اين جهت كه مردمند همه با هم برابرند، و هيچ اختلاف و فضيلتى در بين آنان نيست، و كسى بر ديگرى برترى ندارد، و اختلافى كه در خلقت آنان ديده مى‌شود كه شعبه شعبه و قبيله قبيله هستند تنها به اين منظور در بين آنان به وجود آمده كه يكديگر را بشناسند، تا اجتماعى كه در بينشان منعقد شده نظام بپذيرد، و ائتلاف در بينشان تمام گردد، چون اگر شناسايى نباشد، نه پاى تعاون در كار مى‌آيد و نه ائتلاف، پس غرض از اختلافى كه در بشر قرار داده شده اين است، نه اينكه به يكديگر تفاخر كنند، يكى به نسب خود ببالد، يكى به سفيدى پوستش فخر بفروشد، و يكى به خاطر همين امتيازات موهوم، ديگران را در بند بندگى خود بكشد، و يكى ديگرى را استخدام كند، و يكى بر ديگرى استعلا و بزرگى بفروشد، و در نتيجه كار بشر به اينجا برسد كه فسادش ترى و خشكى عالم را پر كند، و حرث و نسل را نابود نموده، همان اجتماعى كه دواى دردش بود، درد بى درمانش شود.

در اين جمله مى‌خواهد امتيازى را كه در بين آنان بايد باشد بيان كند، اما نه امتياز موهوم، امتيازى كه نزد خدا امتياز است، و حقيقتا كرامت و امتياز است.

توضيح اينكه: اين فطرت و جبلت در هر انسانى است كه به دنبال كمالى مى‌گردد كه با داشتن آن از ديگران ممتاز شود، و در بين اقران خود داراى شرافت و كرامتى خاص گردد. و از آنجايى كه عامه مردم دل‌بستگيشان به زندگى مادى دنيا است قهرا اين امتياز و

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 18  صفحه : 489
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست