نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 484
نمىدانى
حرام است يا حلال، تا در نتيجه يقين كنى كه از مال حرام دورى جستهاى).
[نهى
از تجسس عيوب ديگران و از غيبت كردن و بيان مفسده غيبت و تجسس(وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً ...)]
(وَ لا تَجَسَّسُوا)- كلمه تجسس - با جيم- به معناى
پىگيرى و تفحص از امور مردم است، امورى كه مردم عنايت دارند پنهان بماند و تو
آنها را پىگيرى كنى تا خبردار شوى.
كلمه
تحسس - با حاء بى نقطه- نيز همين معنا را مىدهد، با اين تفاوت كه تجسس- با
جيم- در شر استعمال مىشود، و تحسس- با حاء- در خير به كار مىرود، و به همين جهت
بعضى[1] گفتهاند:
معناى آيه اين است كه: دنبال عيوب مسلمانان را نگيريد، و در اين مقام بر نياييد كه
امورى را كه صاحبانش مىخواهند پوشيده بماند تو آنها را فاش سازى.(وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ
أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ)- كلمه غيبت - به
طورى كه در مجمع البيان[2] معنا
كرده- عبارت است از اينكه در غياب كسى عيبى از او بگويى كه حكمت و و جدان بيدار تو
را از آن نهى كند. البته فقهاء اين كلمه را به خاطر اختلافى كه در مصاديقش از حيث
وسعت دارد، به عبارتهاى مختلفى تفسير كردهاند كه برگشت همه آن عبارتها به اين است
كه در غياب كسى در باره او چيزى بگويى كه اگر بشنود ناراحت شود. و به همين جهت بدگويى
دنبال سر فردى كه تظاهر به فسق مىكند را جزء غيبت نشمردهاند، (چون اگر بشنود كه
دنبال سرش چنين گفتهاند ناراحت نمىشود).
و
شارع اسلام از اين جهت از غيبت نهى فرموده كه: غيبت اجزاى مجتمع بشرى را يكى پس از
ديگرى فاسد مىسازد، و از صلاحيت داشتن آن آثار صالحى كه از هر كسى توقعش مىرود
ساقط مىكند، و آن آثار صالح عبارت است از اينكه هر فرد از افراد جامعه با فرد
ديگر بياميزد و در كمال اطمينان خاطر و سلامتى از هر خطرى با او يكى شود، و ترسى
از ناحيه او به دل راه ندهد، و او را انسانى عادل و صحيح بداند، و در نتيجه با او
مانوس شود. نه اينكه از ديدن او بيزار باشد و او را فردى پليد بشمارد. در اين
هنگام است كه از تك تك افراد جامعه آثارى صالح عايد جامعه مىگردد، و جامعه عينا
مانند يك تن واحد متشكل مىشود. و اما اگر در اثر غيبت و بدگويى از او بدش بيايد و
او را مردى معيوب بپندارد، به همين مقدار با او قطع رابطه مىكند، و اين قطع رابطه
را هر چند اندك باشد، وقتى در بين همه افراد جامعه در نظر بگيريم، آن وقت مىفهميم
كه چه خسارت بزرگى به ما وارد آمده، پس در حقيقت عمل غيبت و اين بلاى جامعه سوز به
منزله خورهاى است كه در بدن شخص راه يابد، و اعضاى او را يكى پس از ديگرى بخورد،
تا جايى كه به كلى رشته حياتش را قطع سازد.