نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 481
بيان آيات
[نهى از مسخره كردن يكديگر و عيبجويى و بد زبانى كردن]
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ
يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً
مِنْهُنَّ ...) كلمه سخريه كه مبدء اشتقاق
كلمه يسخر است، به معناى استهزاء مىباشد. و استهزاء عبارت است از
اينكه چيزى بگويى كه با آن، كسى را حقير و خوار بشمارى، حال چه اينكه چنين چيزى را
به زبان بگويى و يا به اين منظور اشارهاى كنى، و يا عملا تقليد طرف را در آورى،
به طورى كه بينندگان و شنوندگان بالطبع از آن سخن، و يا اشاره، و يا تقليد بخندند.
و كلمه قوم به معناى جماعت است، كه البته در اصل به معناى جماعتى از
مردان است، و شامل زنان نمىشود، چون مردانند كه به امور مهمه قيام مىكنند نه
زنان. و مراد از قوم در آيه مورد بحث همين معنا است چون اين لفظ در
مقابل نساء قرار گرفته.
و
دو جمله(عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ) و(عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ) حكمت نهى
را بيان مىكند.
و
آنچه از سياق استفاده مىشود اين است كه مىخواهد بفرمايد: هيچ كسى را مسخره
نكنيد، چون ممكن است آن كس نزد خدا از شما بهتر باشد. چيزى كه هست چون غالبا
مردان، مردان را، و زنان، زنان را مسخره مىكنند، فرموده هيچ مردى مرد ديگرى را و
هيچ زنى زن ديگرى را مسخره نكند، و گر نه ممكن است گاهى اوقات يعنى در غير غالب
مردى زنى را، و يا زنى مردى را مسخره كند.
(وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ)- كلمه لمز كه
مصدر تلمزوا است- به طورى كه گفتهاند[1]-
به معناى اين است كه شخصى را به عيبش آگاه سازى. و اگر كلمه مزبور را مقيد به
قيد انفسكم- خود را نموده، براى اشاره به اين است كه مسلمانان در يك
مجتمع زندگى مىكنند، و در حقيقت همه از همند، و فاش كردن عيب يك نفر در حقيقت فاش
كردن عيب خود است. پس بايد از لمز ديگران به طور جدى احتراز جست (همان طور كه از
لمز خودت احتراز دارى، و هرگز عيب خودت را نمىگويى) و همانطور كه حاضر نيستى
ديگران عيب تو را بگويند. پس كلمه أنفسكم با همه كوتاهىاش حكمت نهى
را بيان