نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 18 صفحه : 128
را بگيرد كه
غير از خدا خالقى نيست. آن گاه اين معنا را ضميمه آن كند كه تدبير نيز از خلقت
است، و نتيجه بگيرد كه مرام وثنيت كه مرام شما مخاطبين است داراى تناقض است، از يك
سو خالق را منحصرا خدا مىدانيد، و از سوى ديگر از نادانى خود تدبير را كار غير
خدا مىدانيد.
(وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً
مَيْتاً كَذلِكَ تُخْرَجُونَ) در اين آيه شريفه، نازل كردن آب از
آسمان را مقيد كرده به قيد قدر تا اشاره كرده باشد به اينكه نازل شدن
باران عبث و بى حساب نيست، بلكه از اراده و تدبير خدا ناشى مىشود. و كلمه
أنشرنا ماضى، از مصدر انشار و به معناى احياء است. و كلمه
ميتا مخفف ميت- با تشديد- است. و اگر كلمه بلده را با
كلمه ميت توصيف كرده و فرموده شهرى مرده تنها بدين اعتبار
است كه شهر براى خود مكانى است، چون همان طور كه زراعت مرده و زنده دارد، شهر را
هم مىتوان متصف به اين دو صفت كرد، چون گفتيم شهر نيز مكان و سرزمينى است.
در
اين آيه در آغاز، خداى تعالى غايب فرض شده بود، مىفرمود خدا آن كسى است كه
آبى از آسمان به اندازه نازل كرد و سپس متكلم با غير فرض شده و فرمود:
پس ما به وسيله آن آب شهرى مرده را زنده كرديم و اين التفات صرفا براى اين
است كه عنايت خود را به زنده كردن مكانهاى مرده اظهار بدارد.
و
بعد از آنكه با نازل كردن آب به اندازه، و زنده كردن شهرى مرده، استدلال كرد بر
خلقت و تدبير خود، در آخر نتيجه ديگرى هم از اين استدلال گرفت، نتيجهاى كه توحيد
تمام نمىشود مگر به آن. و آن عبارت است از مساله معاد، يعنى برگشتن همه به سوى
خدا: و كذلك تخرجون يعنى همانطور كه شهرى مرده را زنده مىكند، همين
طور شما هم از قبورتان سر برمىداريد و زنده مىشويد.
بعضى
از مفسرين[1] گفتهاند:
اگر از روياندن گياهان تعبير كرد به انشار - كه در واقع به معناى احياى
مردگان است- و از احياى مردگان هم تعبير كرد به اخراج براى اين است كه
در اولى روياندن را امرى عظيم نشان دهد، و در دومى مساله بعث و معاد را كارى آسان
جلوه داده باشد تا در نتيجه هم سنن استدلال را ارج نهاده باشد، و هم راه قياس را
روشنتر ساخته باشد.