نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 319
از نسبت
دادن نصب و عذاب به شيطان اين باشد كه شيطان با وسوسه خود
مردم را فريب داده و به مردم گفت: از اين مرد دورى كنيد و نزديكش نشويد، چون اگر
او پيغمبر بود اين قدر بلاء از همه طرف احاطهاش نمىكرد، و كارش بدينجا نمىكشيد،
و عاقبتش بدينجا كه همه زبان به شماتت و استهزايش بگشايند نمىانجاميد.
[بيان
امكان مداخله شيطان در ابدان و اموال و ديگر متعلقات مادى معصومين :]
در
تفسير كشاف اين وجه را كه گفتيم انكار كرده و گفته: به هيچ وجه نمىتوانيم اين وجه
را بپذيريم كه خدا شيطان را بر انبياى خود مسلط كند تا هر جور دلش خواست آن حضرات
را اذيت و آزار كند و دچار عذاب نمايد و از اين راه داغ دل خود را از آنان بستاند،
چون اگر بنا باشد اين كار نسبت به انبياء جايز باشد، نسبت به پيروان انبياء يعنى
مردم صالح نيز (به طريق اولى) جايز است، آن وقت رانده درگاه خدا هيچ مؤمن صالحى را
از اين انتقام خود سالم نمىگذارد، همه را بيچاره و هلاك مىكند با اينكه در قرآن
كريم مكرر آمده، كه شيطان به غير از وسوسه هيچ دخالت و تاثير ديگر ندارد[1].
ليكن
اين اشكال زمخشرى وارد نيست، براى اينكه آنچه در قرآن كريم از خصائص انبياء و ساير
معصومين شمرده شده، همانا عصمت است كه به خاطر داشتن آن، از تاثير شيطان در
نفوسشان ايمنند، و شيطان نمىتواند در دلهاى آنان وسوسه كند. و اما تاثيرش در
بدنهاى انبياء و يا اموال و اولاد و ساير متعلقات ايشان، به اينكه از اين راه
وسيله ناراحتى آنان را فراهم سازد، نه تنها هيچ دليلى بر امتناع آن در دست نيست، بلكه
دليل بر امكان وقوع آن هست، و آن آيه شريفه (فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ)[2]
مىباشد كه راجع است به داستان مسافرت موسى با همسفرش يوشع (ع) و يوشع به موسى
مىگويد:
اگر
ماهى را فراموش كردم اين فراموشى كار شيطان بود، او بود كه نگذاشت من به ياد ماهى
بيفتم.
پس
از اين آيه برمىآيد كه شيطان اين گونه دخل و تصرفها را در دلهاى معصومين دارد. و
اما اينكه گفت: لازمه جواز و امكان مداخله شيطان در دلهاى انبياء اين است كه در
دلهاى پيروان انبياء نيز دخل و تصرف بكند، در پاسخش مىگوييم: اين ملازمه را قبول
نداريم، زيرا ما كه مىگوييم ممكن است شيطان چنين تصرفهايى در دلهاى معصومين بكند،
معتقديم كه هر جا چنين تصرفهايى بكند به اذن خدا مىكند، به اين معنا كه خدا
جلوگيرش نمىشود،