نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 292
فزع افتاده،
خواستند او را دلخوش و آرام ساخته و فزعش را تسكين دهند، لذا گفتند: لا تخف-
مترس . و اين در حقيقت نهى از فزع است به صورت نهى از علت فزع كه همان خوف
باشد.(خَصْمانِ
بَغى) اين جمله در
تقدير نحن خصمان است، يعنى ما دو خصم هستيم، و مراد از دو خصم دو نفر
نيست، بلكه دو طايفه متخاصم است، كه بعضى بر بعضى ظلم كردهاند.
(فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ ...)-
كلمه شطط به معناى جور است و معناى جمله اين است كه: اى داوود بين ما
حكمى كن كه به حق باشد، و در حكم كردنت جور مكن. و ما را به راه وسط و طريق عدل
راه بنما.
(إِنَّ هذا أَخِي ...) اين جمله مطلب مورد نزاع را بيان
مىكند، مىگويد: اين برادر من است ... و اين جمله كلام يكى از دو
طايفه است كه به يك نفر از طايفه ديگر اشاره نموده مىگويد:
اين شخص كه مىبينى برادر من است ... .
و
با اين بيان فساد استدلالى كه بعضى[1] به اين
آيه كردهاند كه كمترين عدد جمع، دو است، روشن مىشود، چون با بيان ما روشن گرديد
كه كلمه خصمان و جمله هذا اخى هيچ دلالتى ندارد بر اين كه
مراجعه كنندگان به داوود دو نفر بودهاند، تا بگويى پس جمع(إِذْ تَسَوَّرُوا) و نيز(إِذْ دَخَلُوا) در
مورد دو نفر استعمال شده در نتيجه صيغه جمع بر دو نفر نيز اطلاق مىشود.
براى
اينكه گفتيم: ممكن است اين دو متخاصم دو طايفه بودهاند و هر يك از دو طرف بيشتر
از يك نفر بودهاند هم چنان كه مىبينم صيغه تثنيه در آيه(هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا ...)[2] در
دو نفر به كار نرفته، بلكه در دو جمعيت استعمال شده، به شهادت اينكه هم فرموده(اخْتَصَمُوا) و هم در باره يكى از آن دو خصم فرموده:
(فَالَّذِينَ كَفَرُوا) البته ممكن هم هست اصل خصومت در بين
دو فرد از دو طايفه واقع شده باشد، ولى پاى بقيه افراد نيز به ميان كشيده شده
باشد، تا آن دو را در ادعايشان كمك كنند.
(لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ
أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ) - كلمه
نعجة به معناى گوسفند ماده است (كه به فارسى آن را ميش مىنامند). و معناى