نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 17 صفحه : 194
بر اساس كفر
و انكار معاد مىگفتهاند، و ردى كه از سخنان ايشان شده حكايت شده است، و در رد
آنان به تقرير مساله بعث پرداخته و بيان كرده كه كفار در آن روز چه شدتى و چه
عذابهاى گوناگونى دارند، و خداوند چگونه بندگان مخلص خود را با نعمتها و كرامتهاى
خود گرامى مىدارد.
و
نيز چگونگى بحث و جدال دوزخيان با يكديگر را نقل مىكند كه در روز قيامت چه سخنانى
بين آنان رد و بدل مىشود. و سخنانى را هم كه بين اهل بهشت با خودشان و يا با بعضى
از اهل آتش رد و بدل مىشود ذكر كرده.
(بَلْ عَجِبْتَ وَ يَسْخَرُونَ وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ)
يعنى اى محمد! بلكه تو از تكذيب ايشان تعجب مىكنى كه چگونه تكذيبت مىكنند، با
اينكه تو ايشان را به سوى كلمه حق مىخوانى، و تازه وقتى تعجب مىكنى تو را در اين
تعجب مسخره مىكنند، و يا تو را در همين دعوت به سوى حق مسخره مىكنند، و چون به
وسيله آيات داله بر توحيد و دين حق، تذكر داده مىشوند، باز متذكر نگشته و بيدار
نمىشوند.
(وَ إِذا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ) در مجمع
البيان مىگويد: كلمه سخر و استسخر هر دو به يك
معنا است [1].
و
در نتيجه گفتار وى، معناى آيه چنين مىشود: و چون اين مشركين آيتى معجزهآسا از
آيات معجزه خدا را مىبينند، مثلا قرآن و يا شق القمر را مشاهده مىكنند آن را
استهزاء مىكنند.
(وَ قالُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ) در اينكه
مشركين در اشاره به آيت كلمه هذا را به كار بردهاند، اشعارى است از
ايشان به اينكه ما اصلا از اين چيز كه تو آن را آيت مىخوانى هيچ چيز نمىفهميم،
مگر همين قدر كه آن چيزى است از چيزها بدون مزيت، و اين تعبير بدترين توهينى است
كه به عمل شخصى بكنند.
(أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَ وَ
آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ) اين آيه حكايت انكار مشركين نسبت به
مساله معاد است، كلامى است كه به غير از استبعاد هيچ پايه و دليلى ندارد، در نظر
وهم اين معنا بعيد مىآيد كه انسان بميرد و بدنش متلاشى گشته، به صورت خاك و
استخوان درآيد، آن گاه دوباره به صورت اولش برگردد.