كلمه
عزم به طورى كه راغب گفته عبارت است از تصميم قلبى بر گذراندن و فيصله دادن
به كارى، و اگر صبر را كه همان حبس نفس از انجام امرى است، از عزم دانسته، از اين
جهت است كه عقد قلبى ما دام كه سست نشده، و اين گره دل باز نگشته، انسان بر آن
امرى كه بر انجامش تصميم گرفته، و در دل گره زده است، پا بر جا و بر تصميم خود
باقى است، پس كسى كه بر امرى صبر مىكند، حتما در عقد قلبىاش و محافظت بر آن جديت
دارد، و نمىخواهد كه از آن صرفنظر كند، و اين خود از قدرت و شهامت نفس است[2].
و
اينكه بعضى[3]
گفتهاند: معنايش اين است كه اين از عزيمت خدا، و ايجاب او در امور است،
صحيح نيست، و از لفظ آيه دور است. و همچنين گفتار بعضى[4]
ديگر كه گفتهاند كه عزم در لغت هذيل عبارت است از جزم.
[توضيح
سفارشات ديگر لقمان به فرزند:(وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ
لِلنَّاسِ ...)]
(وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ
اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ) راغب گفته
كلمه صعر به معناى كج بودن گردن، و كلمه تصعير به معناى
گرداندن گردن از نظرها از روى تكبر است، هم چنان كه خداى تعالى فرمود:(وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ)[5]، و
نيز گفته: كلمه مرح به معناى شدت خوشحالى، و زياده روى در آن است[6].
و
بنا به گفته وى معنا چنين مىشود كه: روى خود از در تكبر از مردم بر مگردان، و نيز
در زمين چون آنان كه بسيار خوشحالند راه مرو، كه خدا دوست نمىدارد كسانى را كه
دستخوش خيلاء و كبرند، و اگر كبر را خيلاء خواندهاند، بدين جهت است كه آدم متكبر
خود را بزرگ خيال مىكند، و چون فضيلت براى خود خيال مىكند، زياد فخر مىفروشد.
بعضى ديگر در معناى آيه گفتهاند: معناى(لا تُصَعِّرْ
خَدَّكَ لِلنَّاسِ) اين است كه در وقت حاجت، گردن خود را از در تذلل
و احساس خوارى براى مردم كج مكن، و در مقابل
[1] اگر صبر كنيد و تقوى به خرج دهيد، اين خود از عزم الامور
است. سوره آل عمران، آيه 186.