نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 552
و چون غرض در فصول مذكور ابطال الوهيت
خدايان دروغى است، هم چنان كه ديديم بعد از هر فصلى مىفرمود:( أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ)- آيا با خدا خدايى ديگر
است؟ ، لذا در جمله مورد بحث، رسول گرامى خود را دستور مىفرمايد از مشركين
مطالبه برهان كند، كه به چه دليل خدايان شما خدايند؟ تا وقتى از آوردن برهان عاجز
ماندند خود بفهمند كه در ادعاى خويش گزافگو و در عقيدهشان خرافى هستند، چون اگر
بخواهند به راستى درباره الوهيت، دليلى بياورند بايد آن دليل تدبير ناحيهاى از
عالم باشد، در حالى كه ثابت شد كه تدبير تمامى خلايق از خدا به تنهايى است.
[برهانى ديگر بر ابطال الوهيت آلهه مشركين با بيان اينكه آنان علمى
به غيب و قيامت ندارند]
(قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ) در آيه قبلى- گفتيم- بعد از آنكه الوهيت آلهه مشركين را ابطال نمود
و ثابت كرد كه خلقت و تدبير همه عالم از خداى تعالى به تنهايى است، به آن جناب
دستور داد تا از مشركين بخواهد تا بر خدايى آلهه خود اقامه برهان كنند و اينك در
اين آيه براى نوبت دوم دستورش مىدهد تا با برهان ديگرى بر بطلان الوهيت آنان با
ايشان روبرو شود، و آن برهان اين است كه خدايان آنان علمى به غيب و به قيامت
ندارند، و نمىدانند كه در چه زمانى مبعوث مىشوند، درست است كه هيچ كس از موجودات
زمينى و آسمانى علمى بدان ندارد ولى شان معبود اين است كه امر پرستندگان خود را
تدبير كند و يكى از امور خلق همانا مساله جزاء در روز بعث است، كه بايد آن را نيز
تدبير كند و در نتيجه روز و تاريخ آن را بداند و حال آنكه آلهه ايشان چه ملائكه و
چه جن و چه قديسين از بشر، هيچ يك از روز بعث اطلاعى ندارند، پس إله و معبود
نيستند.
با اين بيان روشن مىشود كه جمله(لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ) برهان مستقلى است بر ابطال الوهيت آلهه مشركين، و اختصاص الوهيت به
خداى تعالى به تنهايى و اينكه جمله(وَ ما
يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ)، از قبيل عطف
روشنترين فرد غيب است بر آن، چون گفتيم مهمترين چيزى كه معبود بايد علم به آن داشته
باشد و آن را تدبير كند مساله جزا در روز بعث است.
و نيز، اين معنا روشن گرديد كه دو ضمير جمع در يشعرون
و يبعثون به(مَنْ فِي
السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) بر مىگردد، چون بيان قبلى
بدون اين جمله و تتمه، تمام نمىشود.
پس اينكه بعضى[1]
گفتهاند: دو ضمير مذكور به مشركين بر مىگردد، هر چند كه