نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 546
وجه فساد آن اين است كه تعبير در مثل(ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ)، و در(فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ)،
تعبيرى است كه با تخلف دعا از استجابت نمىسازد. و اما اينكه گفت: چه بسيار
دعاها كه مىبينيم اجابت نمىشود به هيچ وجه قبولش نداريم و آنچه از دعاهاى
غير مستجاب كه در نظر وى است، در حقيقت دعا نيست، چون داعى در آنها خدا را به صدق
نمىخواند، كه بيانش گذشت.
علاوه بر اين در اين ميان آيات بسيارى ديگر نيز هست كه دلالت مىكند
بر اينكه انسان هنگامى كه مضطر شد، مثلا، در كشتى سوار شد و خود را در معرض خطر
ديد، در آنجا خداى را مىخواند و خدا هم اجابتش مىكند مانند آيه(وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ
أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً)[1] و نيز آيه( حَتَّى إِذا
كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ) ...(وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ
الدِّينَ )[2].
و چطور ممكن است نفس آدمى به توجه غريزى و فطريش به امرى متوجه شود
كه اطمينان به آن ندارد. پس، حكم فطرت در اين مساله عينا نظير حكم اوست در وقتى كه
حاجت خود را نزد كسى مىبيند و مىداند كه او آن را ايجاد و تدبير مىكند و يقين
دارد كه او كسى است كه حاجتش را برمىآورد، همانطور كه در اين صورت فطرتش حكم
مىكند به اينكه حاجتش را از او بخواهد در مساله مورد بحث نيز فطرت، آدمى را به
دعا و خواندن خدا و عرض حاجت به پيشگاه او وامىدارد، چون در فرض مساله انسان
دريافت مىكند كه تمامى اسبابهاى ظاهرى از كار افتادهاند.
حال اگر بگويى: بسيارى از اوقات، ما در حوائج خود متوسل به اسباب
ظاهرى مىشويم، در حالى كه يقين نداريم كه در رفع حاجت ما تاثير دارد، فقط و فقط
به اميد تاثير، متوسل مىشويم، پس چنان نيست كه گفتيد ممكن نيست نفس به چيزى دل
ببندد كه اطمينانى بدان ندارد.
در جواب مىگوييم آنچه ما گفتيم، توجه و تعلق غريزى قلب بود و آنچه
شما مىگوييد توجه فكرى است، كه منشاش طمع و اميد است و اين با آن فرق دارد، بله،
البته در ضمن توجه و توسل فكرى توجه غريزى فطرى نيز هست، ولى نه به خصوص آن سببى
كه فكر
[1] وقتى گرفتارى و بلا به انسان برسد ما را مىخواند، به پهلو و
نشسته و يا ايستاده. سوره يونس، آيه 12.
[2] تا آنكه سوار در كشتى شوند و در خطر غرق قرار گيرند، آن وقت
است كه خداى را با خلوص مىخوانند. سوره يونس، آيه 22.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 546