نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 535
چون ما هلاكت خودش و اهلش هر دو را شاهد
بوديم: نه هلاكت اهلش به تنهايى را[1].
ولى اين وجه دلپسندى نيست و بيهوده خود را به زحمت انداختن است و
البته وجوه ديگرى هم هست كه در آن بيش از اين وجه، خود را به زحمت انداختهاند، در
حالى كه هيچ لزومى ندارد كه جمله را حال بگيريم، تا به زحمت بيفتيم.
(وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا
يَشْعُرُونَ) اما مكر قوم صالح اين بود كه- بنا بر شهادت سياق قبلى-
بر قصد سوء و كشتن صالح و اهل او تواطى و اتفاق كنند و سوگند بخورند و اما مكر
خداى تعالى اين بود كه- به شهادت سياق لا حق- هلاكت همه آنان را تقدير كند.
(فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا
دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ)
كلمه تدمير به معناى هلاكت كردن است و چند ضمير جمع در آيه به
رهط بر مىگردد. و اينكه فرمود: عاقبت مكرشان اهلاك خود و قومشان
بود ، جهتش اين است كه مكر آنان استدعا و اقتضاى مكر الهى را به عنوان مجازات
دارد و همين مستوجب هلاكتشان و هلاكت قومشان گرديد.
(فَتِلْكَ بُيُوتُهُمْ خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا ...) كلمه خاويه به معناى خالى است از ماده خوى
به معناى خالى بودن، و بقيه الفاظ آيه روشن است.
(وَ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا
يَتَّقُونَ) در اين آيه مؤمنين را بشارت به نجات مىدهد و اگر در رديف آن فرمود(وَ كانُوا يَتَّقُونَ)
براى اين است كه تقوا مانند سپر است براى ايمان و نمىگذارد ايمان لطمه بخورد، هم
چنان كه فرموده:(وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)[2] و نيز فرموده:(وَ الْعاقِبَةُ
لِلتَّقْوى)[3].