نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 505
عبوديت ستوده، و فرموده است:(نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ)[1].
[بيان آيات مربوط به داستان سليمان 7 و هدهد و ملكه
سبا و ...]
(وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى
الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ)راغب مىگويد: كلمه تفقد به معناى تعهد است، ليكن حقيقت تفقد اين است
كه آدمى متوجه فقدان چيزى شود، به خلاف تعهد كه به معناى توجه به عهد گذشته است و
اين تفقد در قرآن كريم آمده، كه(وَ تَفَقَّدَ
الطَّيْرَ)[2].
در اين جمله، نخست بطور تعجب از حال خود كه چرا هدهد را در بين مرغان
نمىبيند استفهام مىكند، كه من چرا هدهد را نمىبينم و مىفهماند كه گويا از او
انتظار نمىرفت غيبت كند، و از امتثال فرمان او سر برتابد، آن گاه از اين معنا صرف
نظر كرده، تنها از غيبت او سؤال مىكند و مىپرسد چرا غيبت كرده است و معناى آيه
اين است كه: مرا چه مىشود كه هدهد را ميان مرغان كه ملازم موكب منند نمىبينم؟
مگر او از غايبان است؟
(لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ
أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ)
اين سه لامى كه بر سر سه كلمه در آيه آمده لام قسم است و(بِسُلْطانٍ مُبِينٍ) به
معناى دليل قانع كننده و روشن است، سليمان (ع) در اين گفتار خود، هدهد را محكوم
مىكند به يكى از سه كار، يا عذاب شديد و يا ذبح شدن،- كه در هر يك از آن دو بدبخت
و بيچاره مىشود- و يا آوردن دليلى قانع كننده تا خلاصى يابد.
(فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ
تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ)
ضمير در مكث به سليمان برمىگردد، كه در اين صورت معنا اين مىشود كه:
سليمان بعد از تهديد هدهد، مختصرى مكث كرد، احتمال هم دارد كه ضمير
مذكور به خود هدهد برگردد و معنا اين باشد كه: هدهد مختصرى مكث كرد. مؤيد احتمال
اول، سياق سابق و مؤيد احتمال دوم، سياق لاحق است.
و مراد از احاطه علم كامل است، يعنى من به چيزى احاطه
يافتم كه تو بدان اطلاع كافى و كامل ندارى و چون هنوز معلوم نشده كه آن چه چيز است
جمله و جئتك كه عطف تفسيرى است آن را تفسير مىكند. و اما شهر
سبا يكى از شهرهاى يمن است، كه آن روز پايتخت يمن بوده و كلمه
نبأ به معناى خبر مهم است و يقين به معناى چيزى است كه شكى در
آن نباشد.
و معناى آيه اين است كه: سليمان و يا هدهد زمانى كه خيلى هم طولانى
نبود مكث
[1] بنده خوبى بود چون كه بطور مداوم به ما مراجعه مىكرد. سوره
ص، آيه 30.