و كلمه شهاب به طورى كه در مجمع آمده، نورى است كه چون
عمود از آتش بر خيزد و همچنين هر نورى كه مانند عمود امتداد داشته باشد به آن شهاب
مىگويند و مراد از شهاب در آيه مورد بحث شعلهاى از آتش است[2]
و در مفردات گفته: شهاب به معناى شعلهاى از آتش افروخته است كه بالا رود، يا
شعلهاى كه در جو پيدا شود[3]. و نيز در
مفردات گفته:
كلمه قبس به معناى آن مقدار آتشى است كه از آتشى ديگر
بردارى[4] و
كلمه تصطلون از اصطلاء است كه به معناى گرم شدن با آتش است.
سياق آيه ماجرايى را كه از اين داستان در سورههاى ديگر آمده تاييد
نموده و گواهى مىدهد بر اينكه موسى (ع) در اين هنگام كه از دور آتشى ديده، داشته
خانوادهاش را به سوى مصر مىبرده ولى در بين حركت راه را گم كرده، و خودش و خانوادهاش
دچار سرما شده بودند و شب هم شبى بسيار تاريك بوده است در اين هنگام از دور آتشى
ديده، خواسته است تا نزديك آن برود تا اگر انسانى در كنار آن آتش يافت، از او راه
را بپرسد و يا پارهاى آتش بگيرد و نزد اهلش برده در آنجا هيزمى آتش كند تا گرم
شوند، لذا به خانوادهاش گفت:
اينجا باشيد كه من احساس آتشى كردم و آن را ديدم، از جاى خود تكان
نخوريد كه به زودى از آن آتش، يعنى از كنار آن آتش خبرى مىآورم و به راهنمايى او
راه را پيدا مىكنم و يا شعلهاى از آن آتش را مىآورم تا هيزمى آتش كنيد و گرم
شويد.
و نيز، از سياق بر مىآيد كه آتش مذكور تنها براى آن جناب هويدا شده،
و غير او كسى آن را نديده است، و گر نه بطور نكره نمىگفت: من آتشى مىبينم، بلكه
آن را نشان مىداد و به آن اشاره مىكرد.
و اگر كلمه آوردن را تكرار كرد، و يك بار در آوردن خبر و بارى ديگر
در آوردن آتش آن را به كار برد، با اينكه ممكن بود بفرمايد: سآتيكم منها
بخبر او شهاب ... ، براى اين بود كه نوع اين دو آوردن، مختلف بود.
(فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ
وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ) يعنى وقتى نزد آتش آمد و آنجا حاضر شد ندايى به گوشش خورد كه(أَنْ بُورِكَ ...)