نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 475
است، كه بعد از نقل همه روايات گفته: اگر
بگوييم همه اين روايات صحيح است، راه جمع ميان آنها اين است كه بگوييم انذار در
چند دفعه صورت گرفته است[1].
[پيمان برادرى و يارى بستن على 7 با رسول اللَّه 6 بعد از انذار عشيره اقربين]
و در مجمع البيان از تفسير ثعلبى به سند خود از براء بن عازب، نقل
كرده كه گفت:
وقتى اين آيه نازل شد رسول خدا 6 بنى عبد المطلب را كه در آن روز
چهل نفر بودند دعوت كرد، و اين چهل نفر كسانى بودند كه هر يك نفرشان به تنهايى، يك
تغار مىخورد و يك قدح بزرگ مىنوشيد، رسول خدا 6 به على (ع) دستور داد يك پاى
گوسفندى را پخته از آن خورش تهيه كند، آن گاه فرمود:
نزديك شويد و به نام خدا بخوريد، جمعيت ده نفر ده نفر نزديك شدند و
همگى به طور كامل سير شدند، سپس دستور داد ظرفى شير آورد، خودش يك جرعه از آن
نوشيد، و به ايشان فرمود:
بنوشيد به نام خدا، پس همگى از آن نوشيدند، تا سيراب شدند، پس ابو
لهب بدون مقدمه رو به جمعيت كرده گفت: اين كه ديديد، سحرى بود كه اين مرد با شما
كرد، رسول خدا 6 آن روز چيزى نفرمود و حرفى نزد.
فرداى آن روز به همين منوال طعامى تهيه كرد، و ايشان را دعوت فرمود و
پس از صرف غذا انذارشان كرد و فرمود: اى بنى عبد المطلب! من خودم از ناحيه خداى عز
و جل به عنوان نذير به سوى شما فرستاده شدهام، اسلام بياوريد و مرا اطاعت كنيد،
تا هدايت شويد.
آن گاه فرمود: هر كس با من برادرى كند و مرا يارى دهد، ولى و وصيم
بعد از من و جانشينم در اهلم خواهد بود و قرض مرا مىدهد، مردم سكوت كردند و آن
جناب سه بار سخن خود را تكرار كرد و در هر سه نوبت احدى سخن نگفت به جز على (ع) كه
در هر نوبت برخاست و گفت: من حاضرم و رسول خدا 6 بعد از بار سوم به آن جناب
فرمود: تويى، پس مردم برخاستند تا بروند، به ابو طالب گفتند: از حالا بايد فرزندت
را اطاعت كنى، چون او وى را امير بر تو كرد[2].
مرحوم طبرسى مىگويد: اين قصه از ابى رافع نيز نقل شده و در نقل او
آمده كه آن جناب بنى عبد المطلب را در شعب- دره- جمع كرد و برايشان يك ران گوسفند
پخت، همه از آن خوردند تا سير شدند و نيز قدحى آب به همه آنان نوشانيد و همه سيراب
شدند، آن گاه فرمود:
خداى تعالى مرا مامور فرموده تا عشيره خود و خويشاوندانم را انذار
كنم و خداوند هيچ پيغمبرى را مبعوث نفرمود، مگر آنكه برادر و وزير و وارث و وصى و
خليفهاى در اهلش قرار داد، حال