نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 449
(فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ
قُرْآنَهُ)[1]
و نيز فرموده:(تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها
عَلَيْكَ بِالْحَقِّ)[2]
و نيز آياتى ديگر، و پر واضح است كه الفاظ، خواندنى و تلاوت كردنى است نه معانى.
بىپايهتر از قولى كه نقل كرديم، قول كسى است كه گفته: قرآن، هم به
الفاظش و هم به معنايش از منشآت رسول خدا 6 بوده، كه آن را يك مرحله از قلب آن
جناب، كه نام آن مرحله روح الامين است، القاء كرده به مرحله ديگر نفس كه نامش قلب
است.
و مراد از قلب در كلام خداى تعالى هر جا كه به كار رفته آن حقيقتى
است از انسان كه ادراك و شعور را به آن نسبت مىدهند، نه قلب صنوبرى شكل، كه در
سمت چپ سينه قرار گرفته است، و يكى از اعضاى رئيسه بدن آدمى است، به شهادت آياتى
از قرآن كريم كه ذيلا خاطرنشان مىشود.
در سوره احزاب قلب را عبارت دانسته از آن چيزى كه در هنگام مرگ به
گلوگاه مىرسد و مىفرمايد:(وَ بَلَغَتِ
الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ)[3] كه معلوم است مراد از آن، جان آدمى است. و در سوره بقره آن را عبارت
دانسته از چيزى كه متصف به گناه و ثواب مىشود. و فرموده:(فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ)[4] و معلوم است كه عضو صنوبرى شكل گناه نمىكند، پس مراد از آن همان
جان و نفس آدمى است.
و شايد وجه اينكه در جمله(نَزَلَ
بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ)
پاى قلب را به ميان آورد و نفرمود: روح الامين آن را بر تو نازل كرد
اشاره به اين باشد كه: رسول خدا چگونه وحى و قرآن نازل را تلقى مىكرده؟ و از آن
جناب آن چيزى كه وحى را از روح مىگرفته نفس او بوده، نه مثلا دست او، يا ساير
حواس ظاهرىاش، كه در امور جزئى به كار بسته مىشود.
پس رسول خدا 6 در حينى كه به وى وحى مىشد، هم مىديد و هم
مىشنيد، اما بدون اينكه دو حس بينايى و شنوايىاش به كار بيفتد، هم چنان كه در
روايت آمده، كه حالتى شبيه به بيهوشى به آن جناب دست مىداد، كه آن را به
رحاء الوحى نام نهاده بودند.
[1] چون آن را مىخوانيم تو نيز خواندنت تابع خواندن ما باشد.
سوره قيامت، آيه 18.
[2] اينها آيات خدايند كه ما به حق بر تو مىخوانيم. سوره آل
عمران، آيه 108 و سوره جاثيه، آيه 6.
[3] و قلبها مىرسد به حنجرهها. سوره احزاب، آيه 10.