نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 40
فاسلك كنيم.
ليكن اين اشكال وارد نيست، براى اينكه كلمه من كل در
تقدير، حال از زوجين و در نتيجه رتبه متاخر از آن است، هم چنان كه ما
نيز متاخر در تقدير گرفتيم و وقتى متاخر شد در نتيجه اهلك عطف به
زوجين مىشود، بدون اينكه دوباره من كل بر سر آن درآيد.
و مراد از اهل خاصه و خانواده است، و از ظاهر كلام
برمىآيد كه مراد از آن هم خانواده او و هم مؤمنين به اويند، چون در سوره هود
گروندگان و مؤمنين به او را با خانواده او ذكر كرده و در اينجا همه را با
كلمه اهل تعبير آورده. پس معلوم مىشود در اينجا همه آنهايى كه با نوح
به كشتى درآمدند اهل آن جناب به حساب آمدهاند.
و مراد از(مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ
الْقَوْلُ مِنْهُمْ)، همسر او و پسر او است، چون
نوح از اين جمله همان را فهميده بود، و اين دو تن كافر بودند و فرزندش از سوار شدن
بر كشتى امتناع ورزيد، و با اينكه به كوه پناهنده شد غرق گشته، قضاى حتمى
دربارهاش جريان يافت.(وَ لا تُخاطِبْنِي فِي
الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ).
در اين جمله نوح (ع) را نهى مىكند از سخن گفتن با خدا. و اين كنايه
است از نهى شديد از وساطت و شفاعت، چون مخاطبه را معلق بر الذين ظلموا
كرده، و نهى را هم تعليل كرده به اينكه انهم مغرقون پس كانه فرموده:
من تو را نهى مىكنم از اينكه با من درباره اين كفار حرفى بزنى، تا چه رسد به
اينكه وساطت كنى، چون غضب من شامل آنان شده، شمولى كه هيچ چيز آن را دفع نمىكند.
خداى تعالى به نوح تعليم مىدهد كه بعد از جاى گرفتن در كشتى خدا را
بر اين نعمت كه از قوم ظالمان نجاتش داد حمد گويد. و اين خود بيانى است بعد از
بيان قبلى، براى هلاكت كفار، چون خبر مىدهد از اينكه حتما آنان غرق مىشوند و تو
نجات پيدا مىكنى، و نيز تعليم مىدهد كه از خدا در خواست كند تا از طوفان نجاتش
داده، در زمين فرودش آورد، فرود آوردنى مبارك و داراى خيرى بسيار و ثابت، چون او
بهترين منزل دهندگان است.
و از همين كه او را مامور كرده تا حمد و ستايشش كند، و صفات جميلش را
بر شمارد، بر مىآيد كه نوح از بندگان مخلص خدا بوده، چون خدا منزه است از اينكه
به غير مخلصين چنين دستورى دهد، و منزه است از توصيفى كه غير مخلصين براى او مىكنند،
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 40