نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 317
خويشاوندان از ناحيه زن است[1] پس مراد از نسب به
طورى كه ديگران هم گفتهاند:
محرميت از ناحيه مرد است و مراد از صهر محرميت از ناحيه زن، و مؤيد
اين معنا مقابلهاى است كه ميان نسب و صهر بر قرار شده است.
بعضى[2] از مفسرين
گفتهاند: در هر يك از اين دو كلمه مضافى در تقدير است. و تقدير آن دو ذا
نسب و ذا صهر- داراى نسبت و صهر مىباشد. و مراد از آب، نطفه است و چه بسا
احتمال داده شده كه مراد از آن، مطلق آبى باشد كه خدا اشياى زنده را از آن خلق
مىكند، هم چنان كه خودش فرمود:(وَ جَعَلْنا مِنَ
الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ)[3].
معناى آيه اين است كه: خداى سبحان آن كسى است كه از نطفه- كه خود يك
آب است- بشرى را خلق فرموده و او را داراى نسب و صهر، يعنى زن و مرد قرار داده
است. و اين نيز، تشبيه ديگرى است كه همان مفاد آيه قبلى را افاده مىكند، يعنى
مىفهماند كه خداى سبحان كثرت را در عين وحدت، حفظ، و تفرق را در عين اتحاد، محفوظ
نگه داشته است، و همچنين اختلاف نفوس و آراء را از نظر ايمان و كفر- با اينكه مردم
از جهت فكر و نظر و ايمان و كفر مختلفند- با اتحاد مجتمع بشرى به وسيله فرستادن پيامبرانى
به منظور كشف حجاب ضلالت، حفظ نموده است كه اگر ارسال رسل نمىبود ضلالت و گمراهى،
همه مجتمع بشرى را فرا مىگرفت.
(وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً)-
در اينجا كلمه رب به ضمير خطاب ربك- پروردگارت اضافه شده، و نكته آن
همان است كه در جمله(أَ لَمْ تَرَ إِلى
رَبِّكَ) گذشت.
(وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ
لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً) اين آيه عطف است بر جمله(وَ إِذا
رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً) و
كلمه ظهير - به طورى كه گفتهاند- به معناى مظاهر است و مظاهر به معناى
پشتيبان و معاون است.
و معناى آيه اين است كه: اين كفار مشرك، خدا را گذاشته چيزى
مىپرستند كه نه سودى به حالشان دارد و نه در عوض پرستش، خيرى و نه در صورت ترك
پرستش، ضررى به ايشان مىرساند و كافران همواره در دشمنى با پروردگارشان معاونين
شيطان بودهاند.
و اينكه فرمود: بتها نفع و ضررى ندارند، منظور نفع و ضرر ظاهرى است
پس با ضرر بتپرستى منافات ندارد.