نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 282
فلانا يعنى اى كاش فلانى را- كه دوست
خود گرفتم و با مشورت او كار كردم و سخنانش را شنيدم و تقليدش كردم،- دوست نمىگرفتم.
بعضى[1] از مفسرين
گفتهاند كلمه فلان در آيه، كنايه از شيطان است، و گويا مفسر نامبرده
نظرش به آيه بعدى است كه مىفرمايد: شيطان آن روز آدمى را تنها مىگذارد، ولى اين
حرف با سياق آيه سازگارى ندارد.
و از لطايف تعبيرات قرآن يكى تعبير در آيه قبلى(يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ ...)
است، و ديگرى در آيه مورد بحث(يا وَيْلَتى
لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ ...) است، چون در اين تعبير در
ندا و استغاثه، تدرجى لطيف به كار رفته، در آيه اول منادى حذف شده، اشاره به اينكه
او نجات دهندهاى مىخواهد كه او را نجات دهد، هر كه باشد، و آوردن كلمه
ويل در اين آيه مىفهماند كه براى او روشن شده كه ديگر كسى نيست او را از
عذاب نجات دهد، و جز هلاكت و فنا دادرسى ندارد، و به همين جهت ندايش را با ويل
اداء مىكند.
(لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ
كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا)
اين آيه تمناى سابق را تعليل مىكند، و مراد از ذكر مطلق احكام و
دستوراتى است كه رسولان آوردهاند، و يا خصوص كتب آسمانى است كه از نظر مورد منطبق
مىشود با قرآن كريم.
جمله(وَ كانَ الشَّيْطانُ
لِلْإِنْسانِ خَذُولًا) جزو كلام كفار نيست، بلكه
كلام خداى تعالى است البته ممكن هم هست جزو كلام كفار باشد، كه از شدت تحسر و تاسف
آن را بگويند.
كلمه خذلان - به ضم خاء- به اين معنا است كه: كسى كه اميد
يارىاش را داشتيم، ما را يارى نكند، و خذلان شيطان اين است كه در دنيا به انسان
وعده مىدهد كه اگر به اسباب ظاهرى تمسك كنى و پروردگارت را فراموش نمايى تو را از
هر مكروهى نجات مىدهم، و در نجاتت ياريت مىكنم، ولى همين كه اسباب از كار افتاد،
و قهر الهى همه را از اثر انداخت،- كه در روز مرگ جزئى و در روز قيامت كلى است- آن
روز دست از يارى انسان برداشته، آدمى را تسليم سرنوشت شوم خود مىكند، هم چنان كه
قرآن فرموده:(كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ،
فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ)[2] و
نيز در ضمن حكايت سخنان