نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 274
شود ناگزير ملزم به چيزى شدند كه به زعم
خويش محال مىدانند.
پس اينكه فرمود:(لَوْ لا أُنْزِلَ
عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا)
حكايت اعتراض كفار است بر رسالت رسول خدا، كه آن را به صورت تحضيض آوردند، و هم
چنان كه در جاى ديگر به همين صورت اعتراض كرده و گفتند:(لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ)[1].
و بيان حجت آنان همان طور كه قبلا نيز اشاره كرديم اين است كه اگر
رسالت- كه عبارت است از نازل شدن ملائكه به وحى، و يا تكلم خدا با بشر به مشافهه،-
چيزى است كه نيل به آن براى بشر امكان دارد، و ما هم كه مانند اين شخص مدعى رسالت
بشر هستيم، پس چرا ملائكه بر ما نازل نمىشود، و پروردگارمان را نمىبينيم؟.
مؤيد بيانى كه ما آورديم اين است كه نزول ملائكه و ديدن رب را مطلق
آورده و نفرموده چرا ملائكه بر ما نازل نگرديدند، يا پروردگارمان را نديديم تا تو
را تصديق كنند، با اينكه آنها در اعتراض سابق خود نزول ملك را ذكر كرده بودند تا
اينكه آن ملك همراه پيامبر نذير باشد و در همراهيش تصديقى براى پيامبر باشد.
و تعبير از خداى تعالى به كلمه رب نوعى تمسخر ايشان را
مىفهماند، چون مشركين خداى تعالى را رب خود نمىدانستند، بلكه به عقيده آنان
ارباب كه پرستش مىشوند، ملائكه و روحانيات از كواكب، و امثال آن است، و خداى
سبحان رب الارباب است، پس در حقيقت به رسول خدا 6 گفتهاند: تو معتقدى كه خدا رب
تو است، و به تو علاقمند است، و به همين جهت تو را از ميان همه افراد بشر به تكلم
با خود اختصاص داده، و خدا پروردگار ما نيز هست پس چرا با ما حرف نمىزند؟ و چرا خود
را به ما نشان نمىدهد.
علاوه بر اين، مشركين اگر از پرستش ارباب اصنام يعنى ملائكه و
روحانيات كواكب و امثال آن عدول نموده، و به جاى آنها خود اصنام و مجسمهها را
پرستيدند، براى اين بوده كه بتها و مجسمهها محسوسند، و از مشاهده پرستنده در
هنگام پرستش و قربانى كردن غايب نيستند.- و معناى اين جمله كه فرموده:(لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا
عُتُوًّا كَبِيراً) اين است كه سوگند مىخورم هر آينه بدون
حق خواستار كبر براى خود شدند، و طغيانى عظيم كردند.
[كفار ملائكه را مىبينند ولى به هنگام مرگ و در روزى كه بشارتى بر
ايشان نيست و مىگويند(حِجْراً مَحْجُوراً)]
(يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ
لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً) در
مفردات مىگويد: كلمه حجر به معناى هر چيزى است كه با تحريم ممنوع
شده
[1] اگر از راستگويانى چرا ملائكه را نزد ما نمىآورى؟. سوره
حجر، آيه 7.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 274