نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 260
گرامى خود را دستور مىدهد كه از ايشان
بپرسد، كدام يك از آتش و بهشت جاودان بهتر است، و اين سؤال، سؤالى است از امرى
بديهى، كه هيچ عاقلى در پاسخ از آن توقف نمىكند، و اينگونه سؤالات در مناظره و
مخاصمه داير است، كه يك طرف دعوى طرف ديگر را در ميان دو امر، يكى بديهى البطلان،
و ديگرى بديهى الصحه، مردد نموده و تكليف مىكند كه يكى از اين دو را بايد اختيار
كنى، اگر طرف بديهى الصحه را اختيار كند، به چيزى اعتراف كرده كه منكر آن بوده، و
اگر طرف بديهى البطلان را اختيار كند رسوا مىشود.
و در جمله(أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ) اضافه جنت به خلد كه به معناى جاودان است براى اين است كه دلالت كند
بر اينكه بهشت مزبور فى نفسه و به خودى خود جاودانه و فنا ناپذير است، هم چنان كه
كلمه خالدين در آيه بعدى، براى اين آمده كه دلالت كند بر اينكه اهل
اين بهشت در آن جاودانند، و فنا به ايشان راه ندارد.
و جمله(وُعِدَ الْمُتَّقُونَ) در تقدير وعدها المتقون است، چون كلمه وعد هميشه دو
مفعول مىگيرد، (مىگوييم فلانى وعده كمك به فلانى داد، كه يك مفعول آن كمك است و
ديگرى به فلانى) و در آيه مورد بحث كلمه متقون مفعول ثانى است، كه به
جاى فاعل نشسته است.
جمله(كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ
مَصِيراً) معنايش اين است كه اين بهشت پاداش تقواى ايشان و بازگشتگاهى است كه
به خاطر اينكه متقى بودند بدان منتقل مىشوند، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود:( إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ) ...(وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ )[1] و
اين خود از قضاهايى است كه خدا روز اول- كه آدم را آفريد و به ملائكه و ابليس
دستور داد تا بر او سجده كنند- رانده و پاداش متقين قرارش داده بود. هم چنان كه
تفصيلش در سوره حجر گذشت.
(لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ)- يعنى متقين در بهشت از ناحيه خدا و تمليك او مالك و دارنده چنين
چيزى هستند، كه هر چه را بخواهند دارا شوند، و البته معلوم است كه خواست ايشان جز
به چيزى كه دوست دارند تعلق نمىگيرد. به خلاف اهل آتش كه به حكم آيه(وَ حِيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ)[2] ميان آنان و آنچه دوست بدارند حائل و مانعى افكنده دارند.
البته اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه متقين در آن روز و در
بهشت دوست
[1] افراد متقى در بهشتها و چشمهسارهايند ... و از آن بيرون
شدنى نيستند. سوره حجر، آيه 48.