responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 15  صفحه : 25

( ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً) ...(فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ).

بيان مفردات آيه در جزء پانزدهم سوره حج جلد قبلى اين كتاب گذشت و در اينكه فرموده: (فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً) استعاره‌اى است به كنايه‌اى لطيف.

[مقصود از اينكه فرمود:(ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ) و معنايى كه تعبير به انشاء افاده مى‌كند]

( ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ .)

كلمه انشاء به طورى كه راغب مى‌گويد به معناى ايجاد چيزى و تربيت آن است، هم چنان كه نشا و نشاة به معناى احداث و تربيت چيزى است و از همين جهت به جوان نورس مى‌گويند: ناشئ [1].

در اين جمله سياق را از خلقت، به انشاء تغيير داده و فرموده: (ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ) با اينكه ممكن بود بفرمايد: ثم خلقناه ... و اين به خاطر آن است كه دلالت كند بر اينكه آنچه به وجود آورديم چيز ديگرى، و حقيقت ديگرى است غير از آنچه در مراحل قبلى بود، مثلا، علقه هر چند از نظر اوصاف و خواص و رنگ و طعم و شكل و امثال آن با نطفه فرق دارد الا اينكه اوصافى كه نطفه داشت از دست داد و اوصافى همجنس آن را به خود گرفت.

خلاصه، اگر عين اوصاف نطفه در علقه نيست ليكن در همجنس آن هست مثلا اگر سفيد نبود قرمز مى‌باشد و هر دو از يك جنسند به نام رنگ، به خلاف اوصافى كه خدا در مرحله اخير به آن داده و آن را انسان كرده كه نه عين آن اوصاف در مراحل قبلى بودند و نه همجنس آن، مثلا در انشاء اخير، او را صاحب حيات و قدرت و علم كرد. آرى، به او جوهره ذاتى داد (كه ما از آن تعبير مى‌كنيم به من ) كه نسخه آن در مراحل قبلى يعنى در نطفه و علقه و مضغه و عظام پوشيده به لحم، نبود هم چنان كه در آن مراحل، اوصاف علم و قدرت و حيات نبود، پس در مرحله اخير چيزى به وجود آمده كه كاملا مسبوق به عدم بود يعنى هيچ سابقه‌اى نداشت.

ضمير در انشاناه - به طورى كه از سياق بر مى‌آيد- به انسان در آن حالى كه استخوانهايى پوشيده از گوشت بود بر مى‌گردد، چون او بود كه در مرحله اخير خلقتى ديگر پيدا كرد، يعنى، صرف ماده‌اى مرده و جاهل و عاجز بود، سپس موجودى زنده و عالم و قادر شد پس ماده بود و صفات و خواص ماده را داشت، سپس چيزى شد كه در ذات و صفات و خواص مغاير با سابقش مى‌باشد و در عين حال اين همان است، و همان ماده است پس مى‌شود گفت آن را به اين مرحله در آورديم و در عين حال غير آن است، چون نه در ذات با آن شركت‌


[1] مفردات راغب، ماده نشا .

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 15  صفحه : 25
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست