نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 216
مورد نظر است، ديگر اينكه همان اشخاص را
مورد خطاب قرار بدهند، اما نه از اين جهت كه شخص خود آنان مورد نظر باشد، بلكه از
اين جهت كه جمعيتى هستند داراى صفاتى معين، در صورت اول خطاب از مخاطبين به غير
مخاطبين متوجه نمىشود. و شامل آنها نمىگردد، نه وعدهاش و نه وعيدش و نه هيچ چيز
ديگرش، و در قسم دوم اصلا اشخاص دخالتى ندارند، خطاب متوجه دارندگان صفات كذايى
است، كه در اين صورت به ديگران نيز متوجه مىشود.
در آيه شريفه خطاب از قبيل خطابهاى دوم است، كه بيانش گذشت و اغلب
خطابهاى قرآنى كه يا مؤمنين را مخاطب كرده، و يا كفار را از اين قبيل است، و
همچنين خطابهايى كه متضمن بدگويى از اهل كتاب و مخصوصا يهود است، از اين قبيل است،
به مخاطبين بدگويى مىكند به اينكه نياكان و اجداد چند پشت قبل ايشان چنين و چنان
كردند، و همچنين خطابهاى متوجه به مشركين كه شما بوديد كه چنين و چنان كرديد، به
اينكه اسلاف آنان بودند، نه خود آنان، پس معلوم مىشود كه روى سخن با دارندگان
فلان صفات زشت است.
و مخصوصا از اين قبيل است وعدهاى كه به يهود داده و فرموده:(فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا
وُجُوهَكُمْ)[1] كه وعده داده شدگان تا زمان تحقق آن وعده و پيشگويى زنده نماندند، و
در عين حال روى سخن با يهود عصر نزول است، كه شما چنين و چنان مىشويد.
و نظير آن وعده در گفتار ذى القرنين است، كه بنا به حكايت قرآن كريم
گفت:
و نيز وعدهاى كه به مردم داده كه قيامت قيام مىكند و بساط حيات
دنيوى به وسيله نفخه صور بر چيده مىشود، چنان كه فرمود:(ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً)[3] كه مؤمنين صالح را به عنوان اينكه مؤمن و صالحند وعدهاى داده، كه
اشخاص حاضر در زمان نزول آن را نديدند و مردند، ولى همين كه در آخرين روز از
روزگار دنيا افرادى صالح و مؤمن شاهد نفخه صور مىشوند، مجوز اين شده كه اين وعده
را به همه صالحان مؤمن در همه اعصار، و مخصوصا افراد حاضر در زمان نزول بدهد.