نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 21
ضديت دارد و از زيادى نفوس و بقاى نسل
جلوگيرى مىكند و لذا به هر وسيلهاى كه شده آن را كمتر مىكنند و سنت ازدواج را
ترويج مىنمايند و براى كسانى كه فرزند بيشترى بياورند جايزه مقرر مىدارند و
درجات آنان را بالا مىبرند و همچنين مشوقات ديگر به كار مىبندند.
چيزى كه هست على رغم همه آن سختگيرىها عليه زنا و اين تشويقها در
امر ازدواج، باز مىبينيم كه در تمامى بلاد و ممالك چه كوچك و چه بزرگ اين عمل
خانمانسوز و ويرانگر، يا علنى و يا به طور پنهانى انجام مىشود، كه البته علنى و
يا سرى بودن آن بستگى به اختلاف سنتهاى جارى در آن اجتماع دارد.
و اين خود روشنترين دليل است بر اينكه سنت ازدواج دائم براى نوع بشر
كافى براى رفع اين احتياج حيوانى نيست و انسانيت و بشريت با داشتن سنت ازدواج باز
در پى تتميم نقص آن است. پس آنهايى كه در جوامع بشرى زمام قانون را به دست دارند
بايد در مقام توسعه و تسهيل امر ازدواج بر آيند.
و به همين جهت است كه شارع اسلام سنت ازدواج دائم را با ازدواج موقت
توأم نموده، تا امر ازدواج آسان گردد و در آن شروطى قرار داده تا محذورهاى زنا را
از قبيل آميخته شدن نطفهها، اختلال انساب، واژگون شدن رشته خانوادگى، انقطاع نسل
و مشخص نشدن پدر آن فرزند نداشته باشد، و آن شرايط اين است كه يك زن مختص به يك
مرد باشد و زن بعد از جدايى از شوهرش عده نگهدارد و آنچه بر شوهرش شرط كرده در آن
ذى حق باشد پس با جعل اين مقررات محذورهاى زنا را بر طرف كرده و با القاى ساير
قوانين ازدواج دائم، از قبيل حق نفقه و ... مشقت ازدواج دائم را بر داشته است.
و به خدا سوگند اين حكم، (تشريع متعه) از افتخارات اسلام در شريعت
سهل و آسان آن به شمار مىرود، مانند طلاق و تعدد زوجات، و بسيارى از قوانين
ديگرش، و ليكن به فرموده قرآن كريم:(ما تُغْنِي
الْآياتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ)[1]
حرف منطقى و مستدل كجا و مردم كر و ناشنوا كجا؟ آنها هنوز حرف خود را مىزنند كه
من زنا را از متعه بيشتر دوست مىدارم!.