نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 184
جمله:(أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ) عطف است بر كلمه
سراب كه در آيه قبلى بود، و كلمه بحر لجى به معناى درياى پر
موجى است كه امواجش همواره در آمد و شد است و لجى منسوب به لجه دريا است كه همان
تردد امواج آن است. و معناى جمله اين است كه اعمال كفار چون ظلمتهايى است كه در درياى
مواج قرار داشته باشد.
(يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ
سَحابٌ)- اين جمله نيز صفت آن دريا است، و بدان منظور است كه ظلمت درياى
مفروض را بيان مىكند، و بيانش اين است كه بالاى آن ظلمت موجى و بالاى آن موج، موج
ديگرى و بالاى آن ابرى تيره قرار دارد، كه همه آنها دست به دست هم داده و
نمىگذارند آن تيره روز از نور آفتاب و ماه و ستارگان استفاده كند.
(ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ)- مراد از ظلمات ظلمتهاى روى هم قرار گرفته است، نه چند
ظلمت از هم جدا. و براى تاكيد همين مطلب فرموده:(إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها) آن
قدر ظلمتها روى هم متراكم است كه اگر فرضا دست خود را از ظلمت اولى در آورد آن را
نمىبيند. و وجه اين تاكيد اين است كه هيچ چيزى به انسان نزديكتر از دست خود
انسان نيست، و او اگر بتواند چيزى را ببيند دست خود را بهتر از ساير اعضايش
مىتواند ببيند، چون هر عضو ديگرى را بخواهد ببيند بايد خم شود، ولى دست را تا
برابر چشم بلند مىكند، مىبيند، با اين حال اگر كسى در ظلمتى قرار داشته باشد كه
حتى دست خود را نبيند، معلوم مىشود كه آن ظلمت منتها درجه ظلمت است.
پس اين كفار كه به سوى خدا راه مىپيمايند و بازگشتشان به سوى او
است، از نظر عمل مانند كسى هستند كه سوار بر درياى مواج شده باشد، كه بالاى سرش
موجى و بالاى آن موج ديگرى و بالاى آن ابرى تيره باشد، چنين كسى در ظلمتهايى
متراكم قرار دارد كه ديگر ما فوقى براى آن ظلمت نيست، و به هيچ وجه نورى ندارد كه
از آن روشن شده، راه به سوى ساحل نجات پيدا كند.
(وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ
مِنْ نُورٍ)- در اين جمله نور را از ايشان اينگونه نفى كرده كه چطور
مىتوانند نور داشته باشند؟ و حال آنكه دهنده نور، خدا است كه نور هر چيزى است، و
اگر او براى چيزى نور قرار ندهد نور نخواهد داشت، چون غير از خدا نور دهنده ديگرى
نيست.
(أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي
السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ ...)
بعد از آنكه خداى سبحان خود را نورى خواند كه آسمان و زمين از آن نور مىگيرند و
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 184