نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 175
مراد از رفع بيوت رفع قدر و
منزلت و تعظيم آنهاست و چون عظمت و علو خاص خداى تعالى است و احدى شريك او نيست،
مگر آنكه باز منتسب به او باشد كه به مقدار انتسابش به او، از آن بهرهمند مىشود،
پس اذن خدا به اينكه اين بيوت رفيع المقام باشند به خاطر اين است كه اين بيوت
منتسب به خود اويند.
از اينجا معلوم مىگردد كه علت رفعت اين خانهها همان (يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ)
است، يعنى همين است كه در آن بيوت نام خدا برده مىشود. و چون از سياق بر مىآيد
كه اين ذكر نام خدا استمرارى است، و يا حد اقل آماده آن هست، لذا برگشت معنا به
اين مىشود كه: اهل اين خانهها همواره نام خدا را مىبرند، و در نتيجه قدر و
منزلت آن خانهها بزرگ و رفيع مىشود.
و كلمه فى بيوت متعلق به جمله كمشكاة در آيه
قبلى است و يا متعلق به كلمه(يَهْدِي اللَّهُ
...) است، و برگشت هر دو به يكى است. از مصاديق يقينى اين بيوت مساجد است
كه آماده هستند تا ذكر خدا در آنها گفته شود، و صرفا براى اين كار ساخته شدهاند،
هم چنان كه فرموده:(وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا
اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً)[1].
[وصف حال كسانى كه در پرتو نور ايمان و معرفت، هيچ باز دارنده
مستمر و موقتى آنان را از ياد مستمر و موقت خدا باز نمىدارد و ...]
(يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ
...) تسبيح خدا به معناى تنزيه او از هر چيزى است كه لايق به
ساحت قدس او نيست. و كلمه غدو جمع غداة به معناى صبح است. و
كلمه آصال جمع اصيل به معناى عصر است. و كلمه الهاء به
معناى بازداشتن كسى است از راهى كه مىخواست برود يا كار مهمى كه مىخواست انجام
دهد. و كلمه تجارة به طورى كه راغب گفته به معناى تصرف در رأس المال و
سرمايه است به منظور فايده، مىگويد: در كلام عرب هيچ لغتى نيست كه در آن جيم بعد
از تاء آمده باشد مگر اين لغت[2].
و كلمه بيع باز به طورى كه او مىگويد به معناى دادن
كالا و گرفتن بهاى آن است[3]، و
كلمه قلب به طورى كه وى گفته به معناى برگرداندن چيزى از اين رو به آن
رو است[4]، و چون به
باب تفعيل برود مبالغه در اين عمل را مىرساند، پس تقليب يعنى بسيار زير و رو كردن
يك چيزى، و تقلب هم قبول همان تقليب است پس تقلب قلوب و ابصار
[1] مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مىشود سوره حج، آيه
40.