نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 173
است كه به نور زجاجه بر مىگردد، و نور
زجاجه از سياق فهميده مىشود و معنايش اين است كه نور زجاجه مذكور نورى است عظيم
بالاى نور عظيمى ديگر، يعنى نورى در كمال تلمع و درخشش.
و مراد از بودن نور بالاى نور به طورى كه بعضى[1] گفتهاند: دو چندان بودن و شدت آن
است نه تعددش. پس مراد اين نيست كه نور معين يا غير معينى است بالاى نورى ديگر
نظير آن، و نيز مراد اين نيست كه آن نور مجمع دو نور است، بلكه مراد اين است كه آن
نورى است متضاعف و دو چندان، بدون اينكه هر يك از ديگرى متمايز باشد، و اين گونه
تعبيرات در كلام شايع است.
و اين معنا خالى از جودت و زيبايى نيست و هر چند كه مراد از آن را
تعدد نور بدانيم باز خالى از لطف و دقت نمىباشد، چون همانطور كه نور صادر از
مصباح نسبتى به مصباح دارد، هم چنين نسبتى هم به شيشه لوله دارد كه باعث درخشش آن
شده، چيزى كه هست نسبتش به مصباح بالاصالة و بالحقيقه است، و نسبتش به زجاجه به
مجاز و استعاره و در عين اينكه نور با تعدد و تغاير دو نسبت، متعدد مىشود، در عين
حال به حسب حقيقت يك نور بيش نيست و زجاجه خودش نور ندارد. پس زجاجه از نظر تعدد
نسبت، نورى دارد غير از نور چراغ، ولى نور او قائم به نور چراغ است و از آن
استمداد جسته است.
و اين اعتبار بعينه در نور خداى تعالى كه ممثل له اين مثال است جريان
دارد، چون نور ايمان و معرفت در دلهاى مؤمنين نورى است عاريتى و مقتبس از نور خدا
و قائم به آن و مستمد از آن است.
پس تا اينجا اين مطلب به دست آمد كه ممثل له عبارت است
از نور خدا كه به دلهاى مؤمنين تابيده و مثل عبارت است از نور تابيده
از لوله شيشه چراغ، چراغى كه از روغنى پاك و زلال مىسوزد، و در شيشه قرار دارد،
زيرا نور چراغ كه از زجاجه (لوله شيشهاى) به بيرون مىتابد تابش آن بهتر و قويتر
مىباشد، چون آن شيشه و مشكات نور را جمعآورى نموده و به كسانى كه طالب نورند
منعكس مىكند.
پس آوردن قيد مشكات براى اين است كه بر اجتماع نور در شكم آن، و
انعكاسش به جو خانه دلالت كند، و قيد روغن آن هم از درخت زيتونى نه شرقى و نه غربى
براى اين است كه بر صفا و زلالى روغن، و جودت آن، و در نتيجه صفاى نور آن به خاطر
خوشسوزيش