نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 140
پس رسول خدا 6 بر خاسته درباره عبد اللَّه
بن ابى استعذار[1] نمود، و
در منبر فرمود: اى گروه مسلمانان! كيست كه اگر من مردى را كه شرش به اهل بيت من
رسيده كيفر كنم عذر مرا بفهمد و مرا ملامت نكند؟ چون به خدا سوگند من جز خير هيچ
سابقهاى از همسرم ندارم و اين تهمت را درباره مردى زدهايد كه جز خير سابقهاى از
او نيز ندارم، او هيچ وقت بدون من وارد خانه من نمىشد.
پس سعد بن معاذ انصارى برخاست و عرض كرد: من راحتت مىكنم، اگر از
اوس باشد گردنش را مىزنم، و اگر از برادران ما يعنى بنى خزرج باشد هر امرى
بفرمايى اطاعت مىكنم، سعد بن عباده كه رئيس خزرج بود و قبلا مردى صالح بود آن روز
دچار حميت و تعصب شده، از جا برخاست و به سعد گفت: به خدا سوگند دروغ گفتى، و تو
او را نمىكشى، و نمىتوانى بكشى، پس از وى اسيد بن حضير پسر عموى سعد برخاست و به
سعد بن عباده گفت: تو دروغ مىگويى، چون مردى منافق هستى، و از منافقين دفاع
مىكنى، پس دو قبيله اوس و خزرج از جاى برخاسته به هيجان آمدند، و تصميم گرفتند كه
با هم بجنگند در همه اين احوال رسول خدا 6 بر فراز منبر ايستاده بود، و مردم را
مرتب آرام مىكرد، تا همه ساكت شدند و آن جناب هم سكوت كرد.
من آن روز مرتب گريه مىكردم و اشكم بند نمىآمد، و چشمم به خواب
نرفت، پدر و مادرم نزدم آمدند، و ديدند كه دو شب و يك روز است كه كارم گريه شده،
ترسيدند كه از گريه جگرم شكافته شود. هنگامى كه آن دو نشسته بودند و من همچنين
گريه مىكردم، زنى از انصار اجازه خواست و وارد شد و او هم با گريه مرا كمك كرد،
در اين بين ناگهان رسول خدا 6 وارد شد و نشست و تا آن روز هرگز آن جناب نزد من
نمىنشست، و به من همان حرفهايى را زد كه قبلا مىزد.
اين را هم بگويم كه يك ماه بود وحى بر آن جناب نازل نشده و درباره
گرفتارى من از غيب دستورى نرسيده بود پس رسول خدا 6 وقتى مىنشست تشهد خواند، و
سپس فرمود: اما بعد، اى عايشه به من چنين و چنان رسيده، اگر تو از اين تهمتها
مبرى باشى كه خدا در براءت تو آيه قرآنى مىفرستد، و اگر گنهكار باشى بايد استغفار
كنى و به خدا توبه ببرى، كه بنده خدا وقتى به گناه خود اعتراف كند، و آن گاه توبه
نمايد، خدا توبهاش را مىپذيرد بعد از آنكه سخنان رسول خدا 6 تمام شد ناگهان
اشكم خشك
[1] استعذار يعنى كسى بگويد اگر فلانى را به سبب كار ناشايستهاش
كيفر كنم چه كسى عذر و انگيزه مرا درك مىكند و مرا به خاطر كيفر دادن او نكوهش
نمىكند.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 15 صفحه : 140