نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 7
بعضى[1]
گفتهاند: عنايت، در تعبير به نداء اين است كه حضرت زكريا خود را از خدا دور تصور
كرده، و خواسته است رعايت اين ادب را بكند كه گناهان و بديهايش او را از خدا دور
كرده است، هم چنان كه حال هر كسى كه از عذاب خدا بترسد همين طور است كه خود را دور
مىبيند.
[سخن جناب زكريا (على نبينا و آله و 7) با خداى تعالى، و
مفاد جملات، و نكات و ظرائف آن سخنان]
(قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي ...).
اين آيه زمينهچينى مىكند براى درخواستى كه بعدا از زكريا نقل
مىنمايد كه گفت:(فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا).
و اگر كلمه رب را جلوتر آورد براى استرحام بوده و خواسته
در مقدمه دعا، درياى رحمت خدا را به خروش آورد و بعد دعا كند. و اگر با كلمه
ان مطلب خود را تاكيد كرد براى اين است كه برساند حاجتش به داشتن فرزند
حاجتى است مبرم و حياتى. و كلمه وهن به معناى ضعف و نقصان نيرو است. و
اگر اين ضعف خود را به استخوانهايش اختصاص داد براى اين است كه آدمى در تمامى
حركتها و سكونهايش بر آن قرار مىگيرد.
و اگر نگفت استخوانهايم و يا استخوانم براى
اين است كه ضعف را به جنس استخوان نسبت دهد، و هم اينكه اجمالى باشد براى تفصيل بعد.
(وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً)- اشتعال به معناى انتشار زبانه آتش و سرايت آن است، در
هر چيزى كه قابل احتراق باشد. در مجمع البيان گفته: جمله(وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً) از بهترين استعارات است، و
معنايش اين است كه سفيدى موى در سر من منتشر شده آن چنان كه شعاع آتش منتشر
مىشود، و كانه منظور از شعاع آتش همان زبانه آن است[2].
(وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِيًّا)- شقاوت خلاف سعادت است، و گويا منظور از آن محروميت از
خير است كه يا لازمه شقاوت است و يا خود آن. كلمه بدعائك متعلق به شقى
است، و باء آن باء سببيت و يا به معناى فى است. و معناى
آيه اين است كه:
پروردگارا! من همواره به سبب دعاى خود قرين سعادت بودهام و هر وقت
تو را مىخواندم اجابتم مىفرمودى، بدون اينكه مرا شقى و محروم سازى. و يا اين است
كه: پروردگارا من هيچ وقت در دعاى خود از ناحيه تو محروم و خائب نبودهام، مرا به
اجابت كردنت عادت دادهاى و هر وقت تو را مىخواندم قبول مىنمودى. به هر صورت چه
معنا آن باشد و چه اين، كلمه دعاء مصدر مضاف به مفعول است.