نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 66
بنا بر اين، معناى آيه (و خدا داناتر است)
اين مىشود كه: اى پيغمبر! ايشان را بترسان از روزى كه امر قضاء مىشود، يعنى كار
يكسره مىگردد و هلاكت دائمى بر آنان حتمى مىشود، آن وقت از سعادت هميشگى كه
روشنى چشم هر كسى است منقطع مىگردند، پس حسرتى مىخورند كه با هيچ مقياسى
اندازهگيريش ممكن نيست، و اين بدان جهت است كه اينان در دنيا غفلت ورزيدند و راهى
كه ايشان را به آن روشنى چشم هدايت مىكرد و مستقيما به آن مىرسانيد، يعنى راه
ايمان به خداى يگانه و تنزيه او از داشتن فرزند و شريك بود ترك گفته، راه مخالف آن
را پيمودند.
همين مقدار كه ما در تفسير اين آيه آورديم كافى است و ديگر حاجتى به
ايراد وجوه ديگر كه در ذيل آيه آوردهاند نيست، (و خدا راهنما است).
[توضيحى در باره مراد از اينكه فرمود:(إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها ...)]
راغب در مفردات مىگويد: وراثت و ارث به معناى انتقال مال از غير به
تو است بدون اينكه معامله و يا شبه معاملهاى ميان تو و او صورت گرفته باشد، و
مالى كه از ميت به زنده منتقل مىشود ارث مىگويند، تا آنجا كه مىگويند: هم گفته
مىشود ورثت مالا عن زيد- مالى از زيد ارث بردم ، و هم ورثت
زيدا- ارث بردم زيد را هم با كلمه عن و هم بدون آن به كار
مىرود[1].
و آيه شريفه- گويا- تثبيت و نوعى تقريب براى آيه(قُضِيَ الْأَمْرُ)
است، و معنايش اين است كه اين قضاء بر ما سهل و ساده است، چون ماييم كه زمين و خود
ايشان را ارث مىبريم، و همهشان به سوى ما باز مىگردند، و معناى وراثت زمين اين
است كه دارندگان آن با مردن دست از آن مىشويند، و زمين براى خدا مىماند و معناى
وارث بودن خدا خود آنان را اين است كه آنان مىميرند و آنچه مال به دست آوردند
براى خدا مىماند، و بنا بر اين معناى هر دو جمله اين مىشود كه ما زمين را
از ايشان ارث مىبريم .
ممكن هم هست آيه شريفه را بر معنايى دقيقتر از اين حمل كنيم، و آن
اين است كه بگوييم مراد اين است كه خداى سبحان تنها كسى است كه بعد از فناى هر
چيزى باقى است، پس بعد از فناى زمين هم تنها او باقى مىماند، و از زمين هر چه
وجود و آثار وجود دارد او ارث مىبرد، و باز يگانه باقى بعد از انسان او است، و
آنچه را كه انسان مالك بود او مالك مىشود، هم چنان كه در آيه شريفه(لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ
الْقَهَّارِ)[2] و در آيه