مريم (ع) از شدت وحشتى كه از حضور جبرئيل عارضش شده بود مبادرت به
سخن كرد، او خيال مىكرد كه وى بشرى است كه به قصد سوء بدانجا شده لذا خود را به
پناه رحمان سپرد تا رحمت عامه الهى را كه هدف نهايى منقطعين عباد است متوجه خود
سازد.
و اگر اين پناهندگى خود را مشروط به جمله(إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا) نمود، از قبيل اشراط به
وصفى است كه مخاطب براى خود ادعا مىكند و يا واقعا در او هست، تا در حكم مشروط
افاده طلاق نموده بفهماند كه علت حكم همان وصف است، چون تقوى وصف جميلى است كه هر
انسانى از اينكه آن را از خود نفى كند كراهت دارد، و بر هر كس گران است كه به
نداشتن آن اعتراف بورزد، پس برگشت معنا به اين مىشود كه من از تو به رحمان پناه مىبرم،
اگر تو با تقوى باشى، و چون بايد با تقوى باشى پس همان تقوايت بايد تو را از سوء
قصد و متعرض شدنت به من باز بدارد.
پس اين آيه از قبيل خطابى است كه در امثال آيه(وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ)[1] و
آيه(وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ
مُؤْمِنِينَ)[2] به مؤمنين شده است.
و چه بسا احتمال دادهاند كه كلمه ان در جمله ان
كنت نافيه باشد، و معنا چنين باشد كه تو تقوى ندارى، چون پرده خانه مرا
دريدى و بدون اجازه بر من در آمدى[3]. ولى وجه
اولى با سياق سازگارتر است، و اين كه بعضى[4]
گفتهاند كه: كلمه تقى نام مردى صالح و يا فاجر بوده قابل اعتناء
نيست.
اين جمله پاسخى است كه روح، به مريم داد، و اگر كلام خود را با
قصر انما افتتاح كرد، براى اين بود كه بفهماند آن طور كه مريم پنداشته
يعنى فردى از بشر، نيست، تا هر چه زودتر دهشت مريم زايل گشته از بشارت فرزنددار
شدن خوشحال گردد، كلمه زكى به