responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 512

[توضيحى در باره مشيت خداوند و اينكه در روايت آمده است: هر كه معتقد باشد به اينكه خدا از ازل مريد بوده موحد نيست‌]

مؤلف: اين روايت را صدوق هم در كتاب توحيد به سند خود از عبد اللَّه بن ميمون قداح از جعفر بن محمد از پدرش (ع) روايت كرده، و در آن نام بهشت نيامده، تنها آمده كه وقتى تو را داخل مى‌كند كه خودش خواسته باشد يا تو خواسته باشى [1].

در سابق، در جلد اول اين كتاب، در تفسير آيه‌(وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ) روايت ديگرى در اين معنا با شرحش گذشت.

و در توحيد به سند خود از سليمان بن جعفر جعفرى روايت كرده كه گفت: حضرت رضا (ع) فرمود: مشيت يكى از صفات افعال است، پس هر كه معتقد باشد كه خدا از ازل مريد و شائى (خواهنده) بوده موحد نيست‌[2].

[تمامى مذاهب مختلف به دو دسته: محق و مبطل منقسمند و همه اختلافاتشان به اختلاف در ربوبيت خدا بر مى‌گردد]

مؤلف: در اينكه بار دوم فرمود پس هر كه معتقد باشد كه خدا از ازل مريد و شائى بوده موحد نيست اشاره است به اينكه اراده و مشيت يك چيز است، و همين طور هم هست، چون مشيت وقتى آدمى به آن موصوف مى‌شود كه آدمى فاعلى در نظر گرفته شود، كه مى‌داند چه مى‌كند، و چه كرده است، و همين معنا وقتى اراده ناميده مى‌شود كه فاعليت فعل تماميت و كمال يافته باشد، به طورى كه فعل از آن منفك نشود.

و به هر حال اراده و مشيت وصفى است خارج از ذات و عارض بر ذات، و به همين جهت خداى تعالى آن طور كه به صفات ذاتى‌اش از قبيل علم و قدرت موصوف مى‌شود، به اراده و مشيت موصوف نمى‌شود، چون ذات او منزه از تغيير است، و با عروض عوارض دگرگون نمى‌شود. پس اراده و مشيت از صفات فعل او، و منتزع از فعل او، و يا از جمع شدن اسباب ناقصه كه مجموع علت تامه است مى‌شود.

پس اينكه مى‌گوييم خدا اراده كرد چنين و چنان كند، معنايش اين است كه اگر چنين و چنان كرد با علم به صلاحيت آن كرد، و مى‌دانست كه مصلحت انجام آن بيشتر از مصلحت ترك آن است. و يا معنايش اين است كه وسيله و اسباب آن را با علم به صلاحيت آن فراهم نمود.

و چون اراده به آن معنايى كه در خود ما است غير از ذات خدا است، لذا اگر كسى بگويد خدا لا يزال مريد بوده، لازمه گفتارش اين مى‌شود كه غير از ذات خدا چيز ديگرى هم ازلى بوده، چيزى كه مخلوق او نبوده، بلكه با او بوده است، و اين با توحيد منافات دارد.


[1] توحيد صدوق، ص 337.

[2] توحيد صدوق، ص 338.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 512
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست