نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 510
(إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ
الَّذِينَ آمَنُوا ...) كلمه اساور به
طورى كه گفتهاند جمع اسورة است، و اسورة خود جمع
سوار است، و سوار به طورى كه راغب[1]
گفته معرب دستواره است. و بقيه كلمات آيه روشن است.
(وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا
إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ) قول طيب كلامى
است كه در آن خبائث نباشد. و كلام خبيث به معناى كلامى است كه يكى از
اقسام باطل در آن باشد، و خداى تعالى قول طيب مؤمنين را يك جا جمع نموده، و
فرموده:(دَعْواهُمْ فِيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ
فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ
الْعالَمِينَ)[2].
پس معناى اينكه فرمود به سوى قول طيب هدايت شدند اين است
كه خداوند وسيله را براى چنين سخنى برايشان فراهم نمود. و هدايتشان به صراط حميد-
حميد يكى از اسماء خداست- اين است كه از ايشان جز افعال پسنديده سر نزند، هم چنان
كه جز كلام طيب از دهان ايشان بيرون نمىآيد.
ميان آيه مورد بحث و آيه(كُلَّما
أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ
الْحَرِيقِ) مقابلهاى است، كه خواننده عزيز خود آن را درك مىكند.
بحث روايتى [روايتى در باره مجوس]
در كتاب توحيد به سند خود از اصبغ بن نباته از على (ع) روايت كرده كه
در حديثى فرموده: قبل از اينكه مرا از دست بدهيد از من پرسش كنيد. اشعث ابن قيس
برخاست و گفت: يا امير المؤمنين از مجوس چطور بايد جزيه گرفت، با اينكه آنها اهل
كتاب نيستند، و پيغمبرى به سوى ايشان گسيل نشده؟ فرمود: بله اى اشعث خداوند به سوى
آنان كتاب و رسولى فرستاد، تا آنكه وقتى پادشاهى در شبى مست شد و با دختر خود هم
بستر گرديد.
[2] يعنى آرمان و شعارشان در بهشت كلمه سبحانك است و
تحيتشان به يكديگر سلام است و آخرين آرمانشان كلمه(الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ) است. سوره يونس، آيه 10.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 510