نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 441
مردمى شبانه در آن بيفتادند و تباهش كردند،
و ما همواره شاهد حكم انبيا بودهايم.
بعضى[1] از مفسرين
گفتهاند ضمير جمع در آيه، به داوود و سليمان، و محكوم له بر مىگردد
و خواننده محترم متوجه اشكال آن شد.
بعضى[2] ديگر
گفتهاند: به داوود و سليمان بر مىگردد، براى اينكه دو نفر هم جمعاند، و ضمير
جمع به دو نفر نيز بر مىگردد. ولى اين حرف صحيح نيست.
شاهدين ، يعنى ما همواره حاضر و ناظر حكم انبيا
بودهايم، مىبينيم و مىشنويم، و ايشان را به سوى صواب مىكشانيم. ففهمناها ،
يعنى حكومت و داورى را ما به سليمان ياد داديم. و كلا و هر يك از
داوود و سليمان را حكم و علم داديم.
بعضى[3] گفتهاند:
تقدير صدر آيه اين است كه: آتينا داود و سليمان حكما و علما اذ يحكمان
... .
[معناى تسخير كوهها و مرغها با داود 7 و تعليم
صنعت لبوس به او]
كلمه تسخير به معناى رام كردن چيزى است به طورى كه آنچه
مىكند مطابق خواست مسخر كننده باشد. البته اين معنا غير اجبار و اكراه و قسر است،
براى اينكه در فاعل اجبارى آنچه مىكند خارج از مقتضاى اختيار و طبع او است، به
خلاف فاعل مسخر شده كه آنچه مىكند به مقتضاى طبع و اختيار خودش است، مانند هيزم و
آتش كه مسخر آدمى است، ولى نمىتوان گفت آدمى هيزم را به سوختن مجبور و مكره ساخته
است و همچنين عمل اجير و مزدور، كه آنچه براى موجر مىكند به اختيار خود مىكند،
چيزى كه هست به خاطر عقد اجاره مسخر موجر شده است، نه مجبور است، و نه مكره.
از همين جا روشن مىشود كه معناى تسخير كوهها، و مرغان با داوود كه
با او تسبيح مىكنند، اين است كه كوهها و مرغان كه خود فى نفسه تسبيح دارند،
تسبيحشان هماهنگ با تسبيح داوود باشد.
پس اينكه فرمود: يسبحن معه بيان جمله (وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ )
است. و كلمه طير عطف بر جبال است. و جمله(وَ كُنَّا فاعِلِينَ) در اينجا اين معنا را
مىدهد كه اين گونه مواهب و عنايات از سنتهاى ديرينه ما است، و امرى نو ظهور و
بىسابقه نيست.
(وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ
مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ) در
مجمع البيان گفته است: كلمه لبوس اسم براى همه انواع سلاح است، و عرب