responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 275

كه او را مى‌پرستيدى كه چگونه آتشش مى‌زنيم دلالت دارد بر اينكه سامرى وثنى بوده.

و ثالثا: تعبير از موسى به رسول با اينكه با خود او حرف مى‌زد بعيد است.

ممكن است براى آيه معنايى ديگر تصور كرد- كه ديگران هم احتمالش را داده‌اند- و آن اينكه: مقصود از (أوزارى از زينت قوم) زيورهايى از طلا كه از قبطيان بوده باشد و موسى دستور داده بوده كه آنها را جمع آورى نموده و با خود حمل كنند و چون طلاهاى مذكور مال موسى (ع) و يا منسوب به او بوده، لذا مراد از اثر رسول، همانها باشد پس سامرى در جمله‌(فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ) مى‌خواهد بگويد من در كار ريخته‌گرى و مجسمه‌سازى ماهرم مقدارى از اموال رسول را گرفته ريخته‌گرى كردم و اطلاعاتى دارم كه مردم ندارند، پس وسوسه مرا گرفت كه خوب است با طلاهاى رسول مجسمه‌اى بسازم، پس مشتى از اثر رسول را- كه همان زيورهاى طلايى باشد- گرفتم و در آتش انداختم، و براى مردم گوساله‌اى در آوردم كه صدا مى‌كرد، طورى ساختم كه هر وقت هوا در جوف آن وارد مى‌شد و با فشار از دهانش بيرون مى‌آمد صداى گوساله در مى‌آورد.

تا اينجا معنا رو به راه است، باقى مى‌ماند اينكه چرا از موسى با اينكه با خود او صحبت مى‌كرد تعبير به رسول نمود؟ و چرا طلاهاى مردم را اثر رسول خواند؟ و چرا با اينكه خودش به گوساله ارادت مى‌ورزيد ساختن آن را وسوسه نفسانى ناميد؟.(قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ).

اين آيه مجازات موسى سامرى را بيان مى‌كند كه موسى بعد از آنكه جرم او ثابت شد چگونه مجازاتش كرد.

جمله‌(قالَ فَاذْهَبْ) حكم به طرد او از ميان اجتماع است، او را از اينكه با كسى تماس بگيرد و يا كسى با او تماس بگيرد ممنوع كرد و قدغن نمود از اينكه كسى به او منزل دهد و با او همكلام شود، و با او بنشيند و به طور كلى آنچه از مظاهر اجتماع انسانى است از وى قدغن نمود، و اين خود يكى از سخت‌ترين انواع شكنجه‌ها است.

و در جمله‌(فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ) حاصل كلام اين است كه موسى چنين مقرر كرد كه تا زنده است تنها و تك زندگى كند و اين تعبير كنايه است از حسرت دائمى و تنهايى و وحشت بى سر انجام.

بعضى‌[1] گفته‌اند: جمله مذكور حكم خود موسى (ع) نيست بلكه نفرين او به جان سامرى است، و اثر اين نفرين اين شد كه وى به مرض عقام (درد بى‌درمان) مبتلا شد،


[1] منهج الصادقين، ج 6، ص 22.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 275
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست