نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 271
سفارش مرا نكردى و ميان بنى اسرائيل تفرقه
افكندى .
اين آن عذرى است كه هارون به آن تمسك جست، و موسى (ع) عذرش را
پذيرفت، هم او را و هم خود را دعا كرد كه دعايش در سوره اعراف چنين آمده:(رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِأَخِي وَ أَدْخِلْنا فِي
رَحْمَتِكَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ)[1](قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ) در اين جمله موسى
(ع) بعد از فراغت از باز خواست برادر، روى سخن را متوجه سامرى- كه يكى از مسئولين
سهگانه است و كسى است كه مردم را گمراه كرده- نموده است.
و كلمه خطب به معناى امر عظيم و كار بس بزرگى است و از
او مىپرسيد: كار بزرگى كردى؟.
(قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ
قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي
نَفْسِي) راغب در مفردات مىگويد: بصر نام عضوى است كه مىبيند و
در قرآن در مواردى استعمال شده مانند (كَلَمْحِ
الْبَصَرِ) و (إِذْ زاغَتِ
الْأَبْصارُ) و در نيرويى كه در باصره هست، و نيز در نيروى دراكه قلب
استعمال مىشود، مانند آيه شريفه(فَكَشَفْنا
عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ) و
نيز آيه شريفه(ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى) و جمع بصر ، الأبصار و جمع
بصيرة ، بصائر مىآيد، مانند آيه شريفه(فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ) و
هرگز به عضو بينايى، بصيرت نمىگويند، در مورد بصر مىگويند ابصرت و
در مورد بصيرت ابصرته و بصرت به و كم مىشود كه در مورد حس بينايى
كلمه بصرت را به كار ببرند مگر اينكه بصيرت را هم با آن جمع كنند[2].
و در معناى قبضت قبضة بعضى[3]
گفتهاند كلمه قبضه مصدر به معناى اسم مفعول است ولى به آن اشكال
كردهاند و گفتهاند[4] كه هر گاه
مصدر به معناى اسم مفعول باشد حرف تاء در آخرش در نمىآيد، مىگويند: اين حله نسج
(بافت) يمن است و
[1] پروردگارا مرا و برادرم را بيامرز و ما را مشمول رحمت خود
گردان كه تو ارحم الراحمينى.