نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 74
انسان بدون داشتن آنها امكان دارد، ولى با
قطع شدن گردن، كسى زنده نمىماند، چون گردن است كه سر را به سينه وصل مىكند، و
گردن عضوى است كه هر چه بر آن آويخته باشد چه زيور و چه غل اولين چيزى خواهد بود
كه در مواجهه به چشم بيننده مىخورد.
و بنا بر اين مقصود از جمله(وَ كُلَّ
إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ)
اين خواهد بود كه خواست خدا بر اين مطلب استوار است كه آن چيزى كه سعادت و شقاوت
را به دنبال خود براى آدمى خواهد آورد همواره در گردن او باشد، و اين خداست كه
سرنوشت آدمى را چنين لازم لا ينفك او كرده است، و اين سرنوشت همان عمل آدمى است،
چون خداى تعالى مىفرمايد:(وَ أَنْ لَيْسَ
لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى ثُمَّ يُجْزاهُ
الْجَزاءَ الْأَوْفى)[1].
پس آن طائر و آيندهاى كه خداوند لازم لا ينفك آدمى كرده همان عمل
اوست، و معناى الزام كردن آن اينست كه خداوند چنين مقرر فرموده است كه هر عملى
قائم به عاملش بوده و خير و شر آن، به خود او برگردد، نه آنكه او را رها كرده به
غير او گلاويز شود.
و از آيه:( وَ إِنَّ جَهَنَّمَ
لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ)- تا آيه-(إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ )[2] استفاده مىشود كه خداوند چنين مقرر فرموده است كه عاقبت خير، با
داشتن ايمان و تقوى محقق مىشود، و عاقبت بد در پيروى از كفر و معصيت است.
و لازمه اين قضاء اين است كه در عمل هر انسانى شواهدى باشد كه به طور
قطع و بدون خطا و اشتباه عاقبت او را تعيين و مشخص كند، چون گفتيم كه چنين مقرر
شده كه هر عملى به صاحبش برگردد، و هر كسى جز عملش سرمايه ديگرى نداشته باشد و
سرانجام كار اطاعت به بهشت و كار گناه به آتش بيانجامد.
[عاقبت و سرنوشت انسان با اعمال ارادى و اختيارى او لزوم و حتميت
پيدا مىكند]
در اين بيان، روشن مىشود كه آيه شريفه سعادت و شقاوت را اگر بطور
لزوم و حتم براى انسان اثبات مىكند از راه اعمال نيك و بدش مىباشد كه خود به
اختيار خويش كسب كرده است نه اينكه بخواهد بگويد لزوم يكى از اين دو جبرى است و
عمل افراد هيچگونه اثرى در سعادت و شقاوت آنان ندارد، خلاصه اينكه معناى آيه شريفه
آن طور نيست كه بعضى[3] خيال
كردهاند كه آيه شريفه سعادت و شقاوت هر كس را اثر قضاء حتمى و ازلى دانسته، چه
اينكه عملى انجام دهد و يا ندهد، و چه اطاعت كند يا معصيت نمايد.
[1] و اينكه آدمى آيندهاى جز كردههاى خويش ندارد، و اينكه به
زودى كردههاى خود را مىبيند، سپس پاداش و كيفر آن را به سنگ تمامترى مىچشد.
سوره نجم، آيه 41.