responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 419

متضمن معناى نبا و علاء است كه وقتى گفته مى‌شود نبت عنه عينه و علت عنه عينه معنايش اين است كه چشمش خواست آن را ببيند نتوانست لذا به اين مناسبت و براى افاده اين معناى ضمنى با لفظ عن متعدى گرديد، و اگر اين نبود جا داشت بفرمايد: و لا تعدهم عيناك [1].

[بيان عدم دلالت جمله:(لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ) بر جبر و اشاره به اينكه جبر مجازاتى ناشى از اختيار، با اختيار منافات ندارد]

و در جمله:(وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا) مراد از اغفال قلب، مسلط كردن غفلت بر قلب است، به اينكه ياد خداى سبحان را فراموش كند، كه البته اين اغفال بر سبيل مجازات است، چون ايشان با حق در افتادند و عناد ورزيدند، و لذا خداى تعالى چنين كيفرشان داد كه ياد خود را از دلشان ببرد. آرى، زمينه كلام در آيات مورد بحث چنين كسانى هستند، نظير بيانى كه به زودى در ذيل آيات مى‌آيد و مى‌فرمايد:(إِنَّا جَعَلْنا عَلى‌ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‌ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً).

بنا بر اين، ديگر جايى براى اين حرف نمى‌ماند كه بعضى گفته‌اند: آيه شريفه از ادله مساله جبر است، و مى‌فهماند اين خدا است كه بندگان را مجبور به كفر و معصيت مى‌كند، براى اينكه مجبور كردن به عنوان مجازات اجبار به اختيار است كه با اختيار منافات ندارد، و نظير اجبارى است كه شخص سقوط كننده از هواپيما نسبت به افتادن دارد در آغاز به اختيار خود را انداخت ولى در وسط راه ديگر مجبور به افتادن است، و اين جبر منافات با اين كه ما معتقد به اختيار باشيم ندارد، آن جبرى منافى با اختيار است كه ابتدايى باشد.

و ديگر هيچ حاجتى نيست به اينكه آيه را به خاطر اينكه سر از جبر در نياورد تاويل كنيم، و مانند بعضى بگوييم منظور از جمله‌(أَغْفَلْنا قَلْبَهُ) عرضنا قلبه للغفلة است، يعنى قلبش را در معرض غفلت قرار داديم. و يا بگوييم: معناى آن صادفناه غافلا- به او در حالى كه غافل بود برخورديم و يا نسبناه الى الغفلة- او را به غفلت نسبت داديم و يا بگوييم غفلت دادن به معناى اين است كه او را غفل يعنى بى علامت كند. و مراد از اينكه قلب او را بى علامت كرديم اين است كه مانند علامت قلوب مؤمنين آن را علامت نزديم و يا علامت قلوب مؤمنين را در آن نگذاشتيم و به همين جهت ملائكه كه همه مؤمنين را با آن علامت مى‌شناسند او را نمى‌شناسند، هيچ يك از اين حرفها نه حرف خوبى است و نه لزوم دارد، بلكه اغفال همان معناى خودش را دارد، و با اختيار هم منافات ندارد.

(وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً)- در مجمع البيان گفته: كلمه فرط به معناى تجاوز


[1] تفسير كشاف، ج 2، ص 717.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 419
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست