نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 406
را به پهلوى راست و چپ مىگردانيديم و سگ
آنها دو دست بر در آن غار گسترده داشت و اگر كسى بر حال ايشان مطلع مىشد از آنها
مىگريخت و از هيبت و عظمت آنان بسيار هراسان مىگرديد .
پس از آن روزگارى طولانى كه سيصد و نه سال باشد دو باره ايشان را سر
جاى خودشان در غار زنده كرد تا بفهماند چگونه مىتواند از دشمنان محفوظشان بدارد،
لا جرم همگى از خواب برخاسته به محضى كه چشمشان را باز كردند آفتاب را ديدند كه
جايش تغيير كرده بود، مثلا اگر در هنگام خواب از فلان طرف غار مىتابيد حالا از
طرف ديگرش مىتابد، البته اين در نظر ابتدايى بود كه هنوز از خستگى خواب اثرى در
بدنها و ديدگان باقى بود. يكى از ايشان پرسيد: رفقا چقدر خوابيديد؟ گفتند: يك روز
يا بعضى از يك روز. و اين را از همان عوض شدن جاى خورشيد حدس زدند. ترديدشان هم از
اين جهت بود كه از عوض شدن تابش خورشيد نتوانستند يك طرف تعيين كنند. عدهاى ديگر
گفتند:(رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ) و سپس اضافه كرد(فَابْعَثُوا
أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى
طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ) كه
بسيار گرسنهايد، و ليتلطف رعايت كنيد شخصى كه مىفرستيد در رفتن و
برگشتن و خريدن طعام كمال لطف و احتياط را به خرج دهد كه احدى از سرنوشت شما
خبردار نگردد، زيرا(إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا
عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ) اگر بفهمند كجائيد
سنگسارتان مىكنند(أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا
إِذاً أَبَداً). اين جريان آغاز صحنهاى است كه بايد به
فهميدن مردم از سرنوشت آنان منتهى گردد، زيرا آن مردمى كه اين اصحاب كهف از ميان
آنان گريخته به غار پناهنده شدند به كلى منقرض گشتهاند و ديگر اثرى از آنان نيست.
خودشان و ملك و ملتشان نابود شده، و الآن مردم ديگرى در اين شهر زندگى مىكنند كه
دين توحيد دارند و سلطنت و قدرت توحيد بر قدرت ساير اديان برترى دارد. اهل توحيد و
غير اهل توحيد با هم اختلافى به راه انداختند كه چگونه آن را توجيه كنند. اهل
توحيد كه معتقد به معاد بودند ايمانشان به معاد محكمتر شد، و مشركين كه منكر معاد
بودند با ديدن اين صحنه مشكل معاد برايشان حل شد، غرض خداى تعالى از برون انداختن
راز اصحاب كهف هم همين بود.
آرى، وقتى فرستاده اصحاب كهف از ميان رفقايش بيرون آمد و داخل شهر شد
تا به خيال خود از همشهرىهاى خود كه ديروز از ميان آنان بيرون شده بود غذايى بخرد
شهر ديگرى ديد كه به كلى وضعش با شهر خودش متفاوت بود، و در همه عمرش چنين وضعى
نديده بود، علاوه مردمى را هم كه ديد غير همشهرىهايش بودند. اوضاع و احوال نيز
غير آن اوضاعى بود
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 406