نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 351
خدا نفى كردند.
و اين با مضمون رواياتى كه مىگويد اصحاب كهف ايمان خود را پنهان
مىداشتند و با تقيه رفتار مىكردند منافاتى ندارد، زيرا ممكن است عمرى اين چنين
بسر برده و سپس به طور ناگهانى تقيه را شكسته ايمان به توحيد را اعلام نموده از
مردم خود كنارهگيرى نمودند، و ديگر مجالى برايشان نمانده كه تظاهر به ايمان
بكنند، زيرا اگر چنين مجالى بود قطعا كشته مىشدند.
و چه بسا احتمال دادهاند، كه مراد از قيام اصحاب كهف قيامشان براى
يارى حق بوده، و اينكه گفتهاند(رَبُّنا رَبُّ
السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) گفتارى بوده كه در دل زمزمه
مىكردهاند. و جمله(وَ إِذِ
اعْتَزَلْتُمُوهُمْ) گفتار ايشان در هنگام
خروجشان از شهر بوده. و يا ممكن است مقصود از قيامشان قيام براى خدا باشد، و همه
اقوالى كه از ايشان نقل شده گفتگوهايى بوده ميان خودشان كه بعد از بيرون شدن از
شهر و دور شدن از مردم به ميان آوردهاند. و بنا بر دو وجهى كه ذكر شد منظور از
ربط بر قلوب ايشان، اين است كه ايشان از عاقبت بيرون شدن از ميان مردم و فرار از
شهر و دورى از مردم نهراسيدهاند.
كلمه اعتزال و همچنين تعزل به معناى دورى از
چيزى است، و كلمه نشر به معناى گستردن است و مرفق - به
كسره ميم و فتحه فاء، و همچنين بالعكس، و نيز به فتحه هر دو حرف- به معناى رفتار
به نرمى و معامله به لطف است.
اين آيه فراز دوم از محاوره آنان را بعد از بيرون شدن از ميان مردم و
اعتزالشان از آنان و از خدايان آنان حكايت مىكند، كه بعضى از ايشان پيشنهاد كرده
كه داخل غار شوند و خود را از دشمنان دين پنهان كنند. و اينكه اين پيشنهاد خود
الهامى الهى بوده كه به دل ايشان انداخته كه اگر چنين كنند خدا به لطف و رحمت خود
با آنان معامله مىكند، و راهى كه منتهى به نجاتشان از زورگوئيهاى قوم و ستمهاى
ايشان باشد پيش پايشان مىگذارد. و ما اين معنا را از جمله(فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ ...) استفاده كرديم، چون اصحاب كهف در اين جمله به طور جزم گفتند:
پروردگارتان از رحمتش براى شما مىگستراند ، و نگفتند اميد است
پروردگارتان چنين كند و نيز نگفتند شايد پروردگارتان چنين كند و
اين دو مژده، يعنى نشر رحمت و تهيه مرفق، كه بدان ملهم شدند همان دو خواهشى بود كه
بعد از دخول در كهف از درگاه خداى خود نموده- و به حكايت قرآن
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 351