نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 330
مىكند به آن مؤمنينى كه عمل صالح مىكنند،
اين است كه تقدير آيه: لينذر الذين لا يعملون الصالحات- تا بترساند كسانى را
كه عمل صالح نمىكنند بوده باشد، حال چه آنهايى كه اصلا ايمان نمىآورند، و
يا اگر ايمان مىآورند در عمل خود مرتكب فسق و تباهى مىشوند.
در هر حال، اين جمله بيان مىكند كه چرا كتاب را قيم و مستقيم بر بندهاش
نازل كرده، زيرا پر واضح است كه اگر كتاب خودش مستقيم و براى غير خودش قيم نمىبود
نمىتوانست انذار و بشارت باشد.
و مراد از اجر حسن بهشت است، به قرينه اينكه در آيه بعدى
فرموده:(ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً) و
معناى آيه روشن است.(وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا
اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً).
مقصود از اينان عموم كسانى هستند كه بت پرستيده معتقد بودند كه
ملائكه پسران يا دختران خدايند، و چه بسا از اينان كه در باره جن و مصلحين از بشر،
چنين اعتقادى داشتهاند.
و نيز مقصود نصارى هستند كه مسيح را پسر خدا مىدانستند. هر چند كه
از نظر اينكه قرآن كريم به يهود نسبت داده كه عزيز را پسر خدا مىدانستهاند يهود
نيز مشمول آيه هست.
انذار را در خصوص كسانى كه گفتند خدا براى خود فرزند گرفته، تكرار
كرد تا مزيد اهتمام را در خصوص ايشان افاده نمايد.
از آيه شريفه(أَنَّى يَكُونُ
لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ)[1] استفاده مىشود كه مورد بحث آيه معتقد بودهاند خدا حقيقتا فرزند
گرفته و فرزنددار شده است.
لذا در آيه مورد بحث آن را با دو جواب رد مىكند: يكى اينكه اين سخن
را از روى نادانى زدهاند، و علمى بدان ندارند، دوم اينكه دروغ مىگويند.
جمله:(ما لَهُمْ بِهِ مِنْ
عِلْمٍ) رد بر همگى ايشان از خلف و سلفشان است، و ليكن چون ايشان علم به اين
نظريه را به پدران خود احاله داده مىگفتند اين دين، دين پدران ما است، و
آنها بهتر از ما مىانديشيدهاند، و ما جز اينكه پيروى ايشان كنيم حق اظهار نظرى
نداريم لذا خدا ميان آنان و پدرانشان فرق گذاشته، ابتدا از ايشان نفى علم
نموده و سپس از
[1] از كجا براى او فرزند مىشود و حال آنكه زن ندارد چون هر چه
از زن و مرد و هر مخلوق ديگر كه هست او خلق كرده. سوره انعام، آيه 101.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 330