نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 329
مضامينش به دور است. نه در عصر نزولش دستخوش
باطل شده و نه بعد از آن.
كلمه قيم به معناى كسى است كه مصلحت چيزى را تامين
نموده، امور آن را تدبير نمايد، مانند قيم خانه كه قائم به مصالح خانه است، و اهل
خانه در امور خانه به او مراجعه مىكنند. و كتاب قيم، آن كتابى است كه مشتمل بر
معانى قيمى باشد، و آنچه كه قرآن كريم متضمن آن است اعتقاد حق و عمل صالح است، هم
چنان كه خداى تعالى در باره قرآن مىفرمايد:(يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ)[1] و دين صحيح اسلام هم همين است، چنانچه خداى سبحان در مواضعى از
كتابش دين خود را به قيم بودن توصيف كرده، از آن جمله فرموده:(فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيِّمِ)[2].
بنا بر اين، پس توصيف كتاب به وصف قيمومت به خاطر اين است كه متضمن
دين قيم مىباشد دينى كه قائم به مصالح عالم بشرى است، چه مصالح دنيايى، و چه
آخرتى.
و چه بسا از مفسرين كه قضيه را بر عكس معنا كرده و گفتهاند: قيمومت،
اول وصف كتاب است و سپس وصف دين. (به عبارت ديگر ما گفتيم كتاب به خاطر اينكه
متضمن دين قيم است خودش هم قيم شده، ولى بعضى گفتهاند كتاب قيم است و دين به خاطر
قيم بودن كتاب، قيم شده است) و در بارهاش گفته شده:(وَ ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ)[3] كه ظاهر معنايش: دين كتابهاى قيم است. ولى اين قسم تفسير نوعى مجاز
گويى است.
بعضى[4] گفتهاند:
مقصود از قيم، مستقيم است يعنى معتدل كه نه افراط در آن باشد و نه تفريط. بعضى[5] ديگر گفتهاند: قيم، به معناى مدبر
ساير كتابهاى آسمانى است، يعنى ساير كتابها را تصديق و حفظ نموده، شرايعش را نسخ
مىكند. و اينكه به دنبال كلمه قيم فرموده:
(لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ
الْمُؤْمِنِينَ ...) مؤيد معنايى است كه ما ذكر
كرديم.
بعضى[6] آيه را
اينطور معنا كردهاند: اين كتاب را فرستاد تا كافران را از عذابى شديد كه از ناحيه
خدا صادر مىشود، انذار نمايد، ولى ظاهر آيه به قرينه اينكه مؤمنين را مقيد
[1] به سوى حق و به سوى راه مستقيم راهنمايى مىكند. سوره احقاف،
آيه 30.