در مفردات
گفته: هر چيزى كه در ازاى چيزى به دست آدمى مىآيد ثمن و بهاى آن است[1].
و ظاهرا آيه
شريفه بعد از آنكه در آيه قبلى امر به وفاى به عهد مىكرد، از شكستن عهد نهى
مىكند تا اهميت مطلب و اعتناء به شان آن را برساند، هم چنان كه نظير اين امر و
نهى و اهتمام، در مساله سوگند شكستن گذشت.
اين آيه مطلق
است، و مراد از عهد خدا همان عهدى است كه خدا با مطلق بندگان خود
بسته، و مراد از اشتراء بهاى اندك به وسيله عهد خدا به قرينه ذيل آيه
اين است كه آدمى عهد خدا را با چيزى از متاع دنيا معاوضه كند، و براى رسيدن به آن
متاع عهد خدا را بشكند، آن متاعى كه عوض عهد خدا قرار گرفته ثمن (بها) ناميده شده،
چون عوض است، كه شرحش گذشت و بقيه الفاظ آيه روشن است.
(ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ).
اين جمله در
مقام تعليل آيه قبلى است كه مىفرمود:(إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ
خَيْرٌ لَكُمْ) و آن را توجيه مىكند به اينكه آنچه در زندگى دنيا (كه يك
زندگى مادى و قائم بر اساس تحول و دگرگونى است، و قوامش بر اساس حركت و تغير و
زوال است) در دست شما است، مانند همه دنيا دستخوش زوال است، و آنچه نزد خداى سبحان
است و آن را به خصوص به پرهيزگاران وعده داده باقى است و زوال و فنا نمىپذيرد، و
هر عاقلى مىداند كه باقى بهتر از فانى است.
خواننده عزيز
بايد بداند كه جمله(ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ
باقٍ) بخاطر اينكه در لفظ مطلق است قاعده كلى است كه قابل استثناء و نقض
نيست و در ذيل آن جزئيات بسيارى از معارف نهفته شده است.
(وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ).
بعد از آنكه
وفاى به عهد مستلزم صبر بر تلخى مخالفت هواى نفس در نقض آن و نيز مستلزم تحمل تلخى
مخالفت با افسار گسيختگى نفس در آنچه مىخواهد، مىباشد، لذا روى سخن را از اجر
خصوص وفاكاران به عهد برگردانيده متوجه ذكر پاداش مطلق صابران در راه خدا نمود.