نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 347
(حاقَ
بِهِمْ) به معناى عذاب بر
ايشان حلول كرد است. بعضى[1] هم
گفتهاند: به معناى نازل شد و به ايشان رسيد مىباشد، و مقصود
از آنچه بدان استهزاء مىكردند ، همان عذابهايى است كه پيغمبرانشان از
آن انذارشان مىكردند، و معناى آيه روشن است.
(وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ
شَيْءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ
...).
در اين آيه
از زبان بتپرستان منكر نبوت، شبههاى را عليه نبوت نقل كرده، و بهمين جهت ايشان
را با صفت صريحشان تعريف كرده و فرموده است: (وَ قالَ
الَّذِينَ أَشْرَكُوا)- آنان كه شرك ورزيدند، چنين گفتند و به آوردن ضمير
اكتفاء نكرد، و نفرمود:
قالوا- گفتند با اينكه در آيات قبل همه جا به آوردن ضمير اكتفاء مىكرد، و
اين بدان جهت بود كه شنونده بفهمد كه شبهه مذكور شبهه خود آنان است.
و جمله(لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا) جملهاى است شرطيه كه مفعول شاء
در آن حذف شده، چون جزاء شرط بر آن دلالت مىكرده، و تقدير كلام چنين است:
لو شاء اللَّه ان لا نعبد من دونه شيئا ما عبدنا- اگر خدا مىخواست غير او را
نپرستيم، نمىپرستيديم .
[اشكالى كه
بر جمله:(لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ
شَيْءٍ) كرده و گفتهاند امر عدمى (عبادت نكردن) متعلق مشيت قرار نمىگيرد
و جواب آن]
بعضى[2] اشكال كردهاند كه: اراده و مشيت
به امر عدمى (نپرستيدن) تعلق نمىگيرد و معنا ندارد كه مشيت به عدم پرستيدن تعلق
گيرد، لذا بايد يك امر وجودى براى مشيت در تقدير بگيريم كه آن امر وجودى ملازم با
نپرستيدن باشد، مثلا بگوييم اگر خدا مىخواست كه ما موحد باشيم و يا اينكه تنها او
را بپرستيم غير او را نمىپرستيديم، و استدلال كردهاند به حديث: ما شاء
اللَّه كان و ما لم يشأ لم يكن- آنچه خدا بخواهد، شدنى است و آنچه نخواهد شدنى
نيست زيرا در اين حديث عدم وجود را معلق بر عدم مشيت كرده نه بر مشيت.
ليكن اين
اشكال وارد نيست، هر چند اصل حرف در جاى خود صحيح است ولى عنايات لفظى و مجازات
كلام دائر مدار حقايق كونى و نظريات فلسفى نيست، آرى سطح افكار عموم مردم كه
بتپرستان هم از همانها بودند و افكار عالىترى نداشتند همان طور كه ترتب امور
وجودى را بر مشيت جائز مىدانند ترتب امور عدمى را نيز بر مشيت جايز و ممكن
مىشمارند، كلام رسول خدا 6 هم بر اين عنايات لفظى جارى شده هم چنان كه در كلام
ديگرش خطاب به خداى تعالى عرض مىكند: اللهم ان شئت ان
[1] تفسير فخر رازى، ج 20، ص 26 و تفسير ابو الفتوح رازى، ج 7، ص
101.