نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 283
در آن تكرار شده است،
و[1] يا براى
اين است كه دو نوبت نازل شده يك بار در مكه، بار ديگر در مدينه، و يا بدين[2] جهت است كه خداى تعالى در آن ثنا
شده است، و[3] يا به اين
خاطر است كه خدا آن را استثناء كرده، يعنى همانطور كه در روايت هم آمده آن را
ذخيره نموده است براى اين امت، و بر امتهاى ديگر نازل ننموده، و همچنين وجوه ديگرى
كه در تفاسير ذكر شده است.
و در اينكه
فرمود:(سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ)تعظيمى از
سوره فاتحه و همه قرآن كرده كه بر كسى مخفى نيست، اما تعظيم قرآن است، براى اينكه
از ناحيه ساحت عظمت و كبرياى خداى عز و جل به وصف عظيم توصيف شده، و اما تعظيم
فاتحه است براى اينكه نكره آوردن كلمه سبع و بدون وصف آوردن آن خود
دليل عظمت قدر و جلالت شان است، و اين معنا بر اهل ادب پوشيده نيست، علاوه بر اين،
يك سوره در قبال قرآن قرار گرفته و حال آنكه خودش سورهاى از قرآن است.
آيه مورد بحث
همانطور كه روشن گرديد در مقام منت نهادن است، و در عين حال از آنجايى كه در سياق
دعوت به صفح و اعراض قرار گرفته اين معنا را هم مىرساند كه موهبت عظماى قرآن كه
متضمن معارف الهى است و به اذن خدا به سوى هر كمال و سعادتى هدايت مىكند كافى است
كه تو را (اى رسول خدا) بر صفح جميل و اشتغال به ياد پروردگارت و سرگرمى به اطاعت
او وادار سازد.
[چهار
دستور به رسول اللَّه 6: عدم تمايل به دارايى كفار، غم نخوردن از كفر و استهزاى
آنان، خفض جناح براى مؤمنان و روشن ساختن ماموريت خود]
(
لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ) ...(الْمُبِينُ ).
اين دو آيه
در مقام بيان صفح جميلى است كه دستورش را داده بود، و به همين جهت كلام را به صورت
كلامى نو و غير مربوط به سابق آورده، (چون خواننده مىداند كه مقصود از آن، بيان
همان مطلب سابق است) و در اين دو آيه چهار دستور آمده، دو تا منفى و دو تا مثبت،
جمله(لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ) و جمله(وَ لا تَحْزَنْ) منفى، و جمله(وَ اخْفِضْ جَناحَكَ) و جمله(وَ قُلْ إِنِّي) مثبتند.
و مقصود از
چشم دوختن به زينت زندگى دنياى آنان اين است كه دادههاى خدا را ننگرد و چشم حسرت
به آنچه ديگران دارند بدوزد، و مقصود از ازدواج، مردان و زنان و يا اصناف مردم
است، مانند صنف بتپرستان و صنف يهود و صنف نصارى و صنف مجوس.
و معناى آيه
اين است كه: چشم از آنچه كه ما از نعمتهاى ظاهرى و باطنى به تو انعام كردهايم