نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 81
كه هر يك به نوبه خود
در سلب امنيت و سلامتى، تاثير به سزايى دارند.
چيزى كه هست
يك نوع از اختلاف، اختلافى است كه در عالم انسانى چارهاى از آن نيست، و آن اختلاف
طبايع است كه منتهى به اختلاف بنيهها مىگردد. آرى تركيبات بدنى در افراد اختلاف
دارد و اين اختلاف در تركيبات بدنى باعث اختلاف در استعدادهاى بدنى و روحى مىشود،
و با ضميمه شدن اختلاف محيطها و آب و هواها اختلاف سليقهها و سنن و آداب و مقاصد
و اعمال نوعى و شخصى در مجتمعات انسانى پديد مىآيد، و در علم الاجتماع و مباحثش
ثابت شده كه اگر اين اختلافات نمىبود بشر حتى يك چشم بر هم زدن قادر به زندگى
نبود.
و خداى تعالى
هم در قرآن كريم اين اختلاف را به خود نسبت داده و فرموده:(نَحْنُ
قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا
بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً
سُخْرِيًّا)[1]
[در قرآن
كريم اختلافات ناشى از هواهاى نفسانى (مانند اختلاف در دين) مذمت شده نه اختلافات
طبيعى كه در حيات نوع انسان گريزى از آن نيست]
و در هيچ جاى
از كلام خود آن را مذمت ننموده، مگر در آن مواردى كه اين اختلاف آميخته با هواى
نفس و بر خلاف هدايت عقل باشد، مانند اختلاف در دين، چون خداى سبحان دين را يك
مساله فطرى دانسته و فرموده: بشر مفطور بر معرفت و توحيد خداست. و نيز در باره نفس
انسان فرموده: تقوا و فجور نفس را به نفس هر كسى الهام كرده. و نيز فرموده: دين
حنيف از فطرياتى است كه بشر بر آن خلق شده، و در خلق خدا تبديلى نيست.
و به همين
جهت در موارد بسيارى از كلام مجيدش اختلاف در دين را به ظلم و طغيان اختلاف
كنندگان نسبت داده، از آن جمله فرموده:(فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا
مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ)[2].
و در آيه زير
هر دو اختلاف را ذكر كرده و فرموده:(كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً
فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ
الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ) اين همان
اختلاف اول است كه اختلاف در امور مادى و زندگى مادى است.(وَ مَا
اخْتَلَفَ فِيهِ) اين آن اختلاف دومى يعنى اختلاف در امر دين است(إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً
بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ
الْحَقِّ بِإِذْنِهِ)[3].
[1] ما در ميان آنان معيشتشان و بهرهشان را از زندگى دنيا تقسيم
كردهايم و بعضى را بر بعضى به درجاتى رفعت دادهايم، تا بعضى بعض ديگر را( يكديگر
را) مسخر كنند. سوره زخرف، آيه 32.
[2] پس اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه علم به آن را داده شدند و
صرفا از در بغى و كينه كه در بين خود دارند اختلاف مىكنند. سوره جاثيه، آيه 17.
[3] مردم يك امت بودند خداوند پيغمبران را به عنوان بشارت و
انذار برگزيد و به ايشان كتاب فرستاد تا ميان مردم در آنچه كه اختلاف مىكنند حكم
نمايند، و در آن كتاب اختلاف نكردند مگر خود آن كسانى كه به آنها كتاب داده شد
آنهم بعد از آنكه معجزات و حجتها مشاهده كردند، و از در طغيان و ظلم، لا جرم
خداوند آن كسانى را كه ايمان آوردهاند به اذن خود در مسائل مورد اختلاف به سوى حق
هدايت فرمود. سوره بقره، آيه 213.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 81