نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 337
مادرش را بكار
برده، و مفسرين در تفسيرش اختلاف كردهاند، كه آيا پدر و مادر حقيقى يوسف بوده و
يا يعقوب و همسرش بوده، كه خاله يوسف است، و اگر او را مادر خوانده به اين عنايت
است كه مادر يوسف در دوران خردسالى او از دنيا رفته بود، ولى در خود قرآن كريم
چيزى كه يكى از اين دو احتمال را تاييد كند نيست، جز اينكه بگوئيم كلمه
ابوين ظاهر است در پدر و مادر حقيقى.
و معناى آيه
اين است كه(فَلَمَّا دَخَلُوا) بعد از آنكه وارد
شدند، يعنى پدر و مادر و برادران و اهل بيت ايشان على يوسف بر يوسف (و
اين همانطور كه گفتيم) در خارج مصر بوده آوى اليه در آغوش گرفت
ابويه پدر و مادرش را و قال و گفت:(ادْخُلُوا
مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ) داخل مصر شويد كه ان شاء اللَّه
ايمنيد (و كسى متعرض شما نمىشود) و بدين وسيله به ايشان جواز امنيت داد.
(وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ يا أَبَتِ
هذا تَأْوِيلُ رُءْيايَ ...).
كلمه
عرش ، به معناى سرير و تخت بلند است، و بيشتر استعمالش در تختى است كه پادشاه
بر آن تكيه مىزند و مختص به او است، و كلمه خر از خرور
به معناى به خاك افتادن است، و كلمه بدو به معناى باديه است، چون
يعقوب در باديه سكونت داشت.
و اينكه
فرمود:(وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ) معنايش اين
است كه يوسف، پدر و مادرش را بالاى تخت سلطنتى برد كه خود بر آن تكيه مىزد.
مقتضاى
اعتبار و ظاهر سياق اين است كه بالا بردن بر تخت، با امر و دستور يوسف، و به دست
خدمتكاران انجام شده باشد، نه اينكه خود يوسف ايشان را بالا برده باشد، چون
مىفرمايد: براى او به سجده افتادند، كه ظاهر امر مىرساند سجده در اولين وقتى
بوده كه چشمشان به يوسف افتاده است، پس گويا به دستور يوسف، در موقعى كه يوسف در
آن مجلس نبوده ايشان را در كاخ اختصاصى و بر تخت سلطنتى نشاندهاند، و چون يوسف
وارد شده نور الهى كه از جمال بديع و دلآراى او متلألأ مىشده ايشان را ذخيره و
از خود بىخود ساخته تا حدى كه عنان را از كف داده و بىاختيار به خاك افتادهاند.
[به سجده
افتادن در برابر يوسف، براى پرستش او نبوده است]
و ضميرى كه
در جمله(وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً) هست به طورى كه از
سياق برمىآيد به يوسف برمىگردد، و خلاصه، مسجود له او بوده، و اينكه
بعضى[1] گفتهاند:
ضمير به خداى سبحان برمىگردد، چون سجده جز براى خدا صحيح نيست. تفسيرى است
بىدليل و از ناحيه