نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 336
(بَثِّي وَ حُزْنِي
إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ )، و معناى آيه روشن است.
(قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ).
گويندگان اين
كلام فرزندان يعقوبند، بدليل اينكه گفتند: اى پدر ما ، و مقصودشان از
گناهان، همان اعمالى است كه با يوسف و برادرش انجام دادند، يوسف هم قبلا برايشان
طلب مغفرت كرده بود.
يعقوب (ع) در
اين جمله فرمود: بزودى برايتان استغفار مىكنم، و علت اينكه استغفار براى فرزندان
را تاخير انداخت شايد اين باشد كه تا نعمت خدا با ديدار يوسف تكميل گشته دلش به
تمام معنا خوشحال گردد، و قهرا تمامى آثار شوم فراق از دلش زايل شود، آن گاه
استغفار كند، و در بعضى[1] اخبار هم
آمده كه تاخير انداخت تا وقتى كه در آن وقت دعا مستجاب مىشود، و بزودى ان شاء
اللَّه آن روايات خواهد آمد.
در اين كلام
جملهاى حذف شده، و تقدير آن اين است كه: يعقوب و خاندانش از سرزمين خود بيرون شده
و بسوى مصر حركت كردند، و چون وارد مصر شدند ...
مفسرين در
تفسير جمله(آوى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ) گفتهاند: پدر و
مادر را در آغوش كشيد، و اينكه فرمود:(وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ) ظاهر در اين
است كه يوسف به منظور استقبال از ايشان، از مصر بيرون آمده و در خارج مصر ايشان را
در آغوش گرفته بوده، و آن گاه بمنظور احترام و رعايت ادب گفته است: داخل مصر شويد،
و در جمله(إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ) ادبى را رعايت كرده
كه بى سابقه و بديع است، چون هم به پدر و خاندانش امنيت داده، و هم رعايت سنت و
روش پادشاهان را كه حكم صادر مىكنند نموده، و هم اينكه اين حكم را مقيد به مشيت
خداى سبحان كرده تا بفهماند مشيت آدمى مانند ساير اسباب، اثر خود را نمىگذارد مگر
وقتى كه مشيت الهى هم موافق آن باشد، و اين خود مقتضاى توحيد خالص است.
و ظاهر اين
سياق مىرساند كه خاندان يعقوب بدون داشتن جواز از ناحيه پادشاه نمىتوانستهاند
وارد مصر شوند، و بهمين جهت بوده كه يوسف در ابتداى امر به ايشان امنيت داد.
مطلب ديگرى
كه در اين آيه هست اين است كه خداوند در آن، كلمه ابويه- پدر و