نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 207
من بگردانى، چون اگر
تو، كيد ايشان را از من نگردانى از جاى كنده مىشوم و به سوى آنان ميل نموده در
نتيجه از جاهلان مىگردم، زيرا اگر من تا كنون شر ايشان را از خود دور داشتهام به
وسيله علمى بوده كه تو به من تعليم فرمودى، و اگر افاضه خود را از من دريغ فرمايى
من مثل ساير مردم جاهل مىشوم، و در مهلكه عشق و هوسبازى قرار مىگيرم.
از خود آيه
به كمك سياق، چند نكته استفاده مىشود:
اول اينكه،
جمله(رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ ...) نفرينى
نبوده كه يوسف (ع) به جان خود كرده باشد، بلكه بيان حالى بوده كه از خود براى
پروردگارش نموده كه روى دل از زنان گردانيده و به سوى او بازگشت كرده است. و
معناى:(أَحَبُّ إِلَيَّ) اين است كه اگر
اختيار به دست خودم باشد من زندان را بر آنچه كه ايشان مرا بدان مىخوانند اختيار
مىكنم. نه اينكه به مقتضاى افعل التفضيل احب: محبوبتر معنايش اين
باشد كه پيشنهاد ايشان هم محبوب است ولى به آن مقدارى كه طبع آدمى و نفس اماره
اقتضاى آن را دارد، به خلاف زندان و رضاى تو كه محبوبيتش بيشتر از آن است.
و اينكه
فرمود:(فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ) اشاره است به
استجابت دعايى كه از زبان حال(إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي
كَيْدَهُنَّ ...) استفاده مىشود، براى اينكه دنبال آن فرموده:(فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ)، و اگر گفتار يوسف دعا (نفرين) بود مىبايست
استجابتش هم زندان باشد، و حال آنكه تنها فرمود كيد ايشان را از وى
بگردانيد . پس اينكه بعضى توهم كردهاند كه اين جمله استجابت نفرين يوسف است
براى رفتن به زندان، صحيح نيست.
يكى از ادله
اين معنا خود آيات مورد بحث است كه بعد از داستان در قصه به زندان رفتن يوسف
مىفرمايد: (ثُمَّ بَدا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآياتِ
لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ)- پس، بعد از آن آيات كه ديدند بر آن شدند كه
او را براى مدتى زندانى كنند و اگر گفتار يوسف بيان حال نبود بلكه رسما دعا
(نفرين) براى به زندان رفتن خود بود و جمله(فَاسْتَجابَ ...) شهم معنايش اين بود كه خداوند دعاى (نفرين) او را مستجاب
كرد و زندان را برايش مقدر فرمود، ديگر جا نداشت به ثم تعبير بفرمايد
و جمله را از جملات سابقش جدا كند- دقت فرمائيد.
[علاوه بر
همسر عزيز، ديگر زنان مصر كه يوسف را ديدند نيز به او دل باخته و وى را به سوى خود
خوانده بودهاند]
دوم اينكه
زنان مصر هم او را دعوت نموده، و با او مراوده كردند همانطورى كه زليخا او را به
خود دعوت نمود و با او مراوده كرد. و اما اينكه دعوت زنان مصر به سوى خودشان بوده
و يا دعوت يوسف به اين بوده كه پيشنهاد زليخا را بپذيرد، و يا هر دو كار را
كردهاند، هم گفتهاند خواهش او را بپذير و هم خواهش تك تك ما را، آيه شريفه از آن
ساكت است، و فقط از يك جمله مىتوان مختصر استفادهاى كرد و آن اين است كه
فرموده: اگر كيد ايشان را از من
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 207