responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 144

پس دلو خود را انداخت، گفت بشارت ... و اين را در ادبيات مى‌گويند فصل هم چنان كه اولى را مى‌گويند وصل . نكته اينكه تعبير را به فصل آورد اين بود كه بيرون شدن يوسف پس از كشيدن دلو هر چند در خارج نتيجه آن بود، ولى امرى غير منتظره بوده، زيرا نتيجه‌اى كه از بيرون كشيدن دلو متوقع است بيرون شدن آب است نه دست‌يابى بر پسر بچه، پس اينكه پسر بچه‌اى بيرون آمده امرى ناگهانى و غير منتظره بوده.

نداى بشرى (مژده) مانند نداى به اسف و ويل و نظاير آن در جايى به كار مى‌رود كه بخواهند بفهمانند كه حادثه خير و يا شر حاضر و هويدا است.

جمله‌(وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَعْمَلُونَ) مفادش مذمت رفتار فرزندان يعقوب و اشاره به اين است كه عمل ايشان معصيتى بوده كه عليه ايشان نزد خدا محفوظ هست تا بدان مؤاخذه شوند.

ممكن هم هست مراد اين باشد كه اين واقعه به علم خدا اتفاق افتاده، و خدا خواسته تا يوسف را به آن قدر و منزلتى كه برايش مقدر كرده برساند، چون اگر از چاه بيرون نمى‌آمد و به عنوان يك بازيافته‌اى پنهانى به مصر آورده نمى‌شد، قطعا از خانه عزيز مصر سر درنمى‌آورد، و در نتيجه به آن سلطنت و عزت نمى‌رسيد.

معناى آيه اين است كه: جماعتى رهگذر از كنار آن چاه مى‌گذشتند، كسى را فرستادند تا آبى تهيه كند، آن شخص دلو خود را در چاه سرازير كرد و وقتى بيرون مى‌آورد ناگهان فريادش بلند شد: بشارت! اين پسر بچه است . آرى، او پسر بچه‌اى را ديد كه خود را به طناب آويزان كرده، از چاه بيرون آمد. اهل قافله او را پنهان كردند تا كس و كارش خبردار نشوند، و در نتيجه سرمايه‌اى برايشان باشد و از فروشش پولى به دست بياورند، و حال آنكه خداى سبحان به آنچه ميكردند دانا بود، و بر آن كار آنان را مؤاخذه مى‌كند. و يا: و حال آنكه همه اينها به علم خدا بوده و او بود كه يوسف را در مسيرى قرار داد تا در مصر بر اريكه سلطنت و نبوت بنشاندش.

(وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ) ثمن بخس به معناى بهايى است كه از قيمت اصلى و واقعى، ناقص و كمتر باشد، و(دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ) به معناى پولى اندك است- و بطورى كه مى‌گويند بدين جهت فرموده معدودة كه آن روزها پول زياد وزنى بوده نه شمردنى، و تنها پولهايى را مى‌شمرده‌اند كه خيلى ناچيز بوده، و مقصود از دراهم پول خردى از جنس نقره بوده كه در آن روز در ميان مردم رواج داشته، و كلمه شراء در اينجا به معناى فروختن است، و زهد به معناى روگردانى و بى رغبتى از هر چيز را گويند، ممكن هم هست در اينجا كنايه از بر حذر بودن باشد.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 144
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست